روز تجلیل از شهید تندگویان گرامی باد
دیگه به کسی نمیگم شیطون!
یکی از بچه ها خیییییییلی شلوغ میکرد بهش گفتم شیطون.
شیطان در کشتی
هنگامی که حضرت نوح(ع) کشتیاش را ساخت و در آن انواع حیوانات را جای داد، الاغ خارج از کشتی ماند. نوح هر چه او به سوار شدن در کشتی وادار میکرد ، او سوار نمیشد.
نوح خشمگین شد و گفت: ارْکِبْ یٰا شَیْطٰانُ!
شیطان این سخنان را شنید و خود را در پی الاغ، آویزان نمود و داخل کشتی شد. همین که کشتی به حرکت در آمد و مقداری بر روی آب حرکت کرد، چشم نوح به شیطان افتاد و دید که او در صد کشتی نشسته است . نوح پرسید : چه کسی به تو اجازه داد که سوار شوی؟
شیطان گفت: مگر تو نگفتی سوار شو ای شیطان . سپس گفت: آبی نوح ! تو بر من حق داری و درباره من نیکی کردی، و من می خواهم آن را جبران نمایم.
نوح پرسید : آن خدمت چه بوده است؟شیطان گفت: تو دعا کردی قومت به یک ساعت هلاک شدند،اگر این کار را نمی کردی، من حیران بودم به چه وسیله آنها را منحرف و گمراه کنم! تو از این زحمت مرا راحت کردی! نوح که دانست شیطان او را سرزنش می کند، شروع به گریه کرد و بعد از طوفان نیز پانصد سال گریه می کرد. از این رو، او نوح لقب یافت؛ زیرا پیش از آن عبدالجبار نام داشت.
خداوند به نوح وحی کرد که سخن شیطان را گوش کن. نوح به شیطان گفت: آنچه می خواستی بگویی،بگو:
شیطان گفت: از چند خصلت، تو را نهی می کنم:
اول اینکه، از کبر پرهیز کن؛ زیرا اول گناهی که نسبت به خداوند انجام شد، همین کبر بود. چون پروردگار مرا امر کرد برای پدرت؛ آدم سجده کنم،اگر اکبر نمی کردم و سجده می نمودم مرا از عالم ملکوت خارج نمی کردند.
دوم، از حرص دوری گزین؛ زیرا خداوند تمام بهشت را برای پدرت؛ آدم، مباح گردانید و از یک درخت، او را نهی کرد. حرص، آدم را واداشت تا از آن درخت خورد.
سوم، هیچ گاه با زن بیگانه و اجنبی خلوت مکن، مگر اینکه شخص ثالثی، با شما باشد. اگر بدون کسی خلوت کنی من در آنجا حاضر می شوم و آنقدر وسوسه می نمایم، تا به زنا وادارت کنم. خداوند به نوح وحی کرد که گفته شیطان را قبول کن.۱
۱. داستان ها و پند ها،ج۲،ص۱۱۸_۱۱۶.
کتاب داستان چهل موضوع ، ص۷۸
از حالا به بعد بهتر درس می خونم
امروز که تو کتابا دنبال مطلبی بودم یهو چشمم به یه حدیث معروف افتاد . من این حدیث رو خیلی دیده بودم اما بهش بی توجه بودم و اون حدیث از کتاب ثواب اعمال و عقاب اعمالِ .
و اون حدیث اینهکه: امام جعفر صادق(ع) از پدران بزرگوارشان (ع) نقل می کند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود :
« هر کس در راه به دست آوردن دانش قدم بر دارد ، در هر قدمی که بر می دارد خداوند راهیبه بهشت برای او باز می کند؛ در حقیقت فرشتگان به خاطر رضایت از جوینده دانش بال هایشان را برای او می گشایند و هر کس در آسمان ها و زمین است، حتّیٰ ماهی دریا برای جوینده طلب استغفار می کند. برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه شب چهارده بر سایر ستارگان است. علما وارثان پیامبران اند و پیامبران دیناری از خود بر جای نمی گذارند؛ ولی علم و دانش از خود به ارث می گذارند و هر کس از آن ها علمی بیاموزد ؛ به بهرهٔ زیادی دست یافته است.
منبع: کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال/ص۲۶۵
انقلابی گری از زبان حضرت امام خامنه ای
۱۳۹۵/۰۳/۱۴در بیانات رهبر انقلاب به مناسبت بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) مطرح شد؛
پنج شاخص انقلابیگری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در مراسم بیست و هفتمین سالگرد امام خمینی رحمهالله فرمودند: «انقلاب مال همه است، انقلاب یک شط جاری است… و همه میتوانند انقلابی باشند… همه انقلابی باشند تا بتوانیم این راه ]دستیابی به اهداف انقلاب[ را با موفقیت پیش برویم.» در جدول زیر این پنج شاخص به اختصار مرور شده است:
دریافت جدول: PDF | عکس
پنج شاخص انقلابیگری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن
مطرحشده در بیانات رهبر انقلاب در حرم امام خمینی ۹۵/۳/۱۴
۱
پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب
بنده در سال گذشته در همین جلسه راجع به مبانی امام صحبت کردم. مبانی اساسی ما آنهاست … اگر این پایبندی وجود داشت، حرکت، حرکت مستمر و مستقیم خواهد بود. در تندباد حوادث این حرکت تغییر پیدا نمیکند… نقطهی مقابل این پایبندی عملگرایی افراطی است. یعنی هر روزی به یک طرف رفتن، هر حادثهای انسان را به یک طرف کشاندن.
۲
هدفگیری آرمانهای انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آنها
بعضی سعی میکنند جامعه و جوانهای ما را دچار ناامیدی کنند. بگویند آقا فایده ندارد! نمیشود! نمیرسیم! … شاخص دوم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمانهای بلند. تسلیم نشویم در مقابل فشارها.
۳
پایبندی به استقلال کشور
استقلال سیاسی معنایش این است که ما در زمینهی سیاسی فریب [دشمن را] نخوریم… استقلال فرهنگی که از همه مهمتر است در این است که سبک زندگی را سبک زندگی اسلامی ایرانی انتخاب بکنیم… استقلال اقتصادی هضم نشدن در هاضمهی اقتصاد جامعه جهانی است.
۴
حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن
و عدم تبعیت از آن
باید دشمن را شناخت، نقشهی او را فهمید، از تبعیت دشمن سر باز زد؛ این شاخص چهارم، این عدم تبعیت را قرآن، جهاد کبیر نام نهاده است.
۵
تقوای دینی و سیاسی
اینکه ما عرض کردیم که باید به آرمانها پابند بود، اسلام اینها را از ما خواسته است. یک تکلیف دینی است و رعایت آن تقوای دینی است. تقوای سیاسی هم همراه همین است؛ تقوای سیاسی یعنی انسان از لغزشگاههایی که دشمن میتواند از آن استفاده بکند پرهیز بکند.
نسخه چاپی
برچسبها: اهداف نظام جمهوری اسلامی؛ انقلابیگری؛ تقوای جمعی؛ تقوای اجتماعی؛ مراسم سالگرد رحلت امام خمینی؛ حفظ شعارهای انقلاب؛ استقلال ملی؛ شاخصهای انقلابیگری؛ جهاد کبیر؛
اسراف از دیدگاه قرآن کریم
مفهوم اسراف
[ویرایش]
راغب اصفهانی میگوید: «السرف تجاوز الحد فی کل فعل یفعله الانسان» [۲]
اسراف به معنی تجاوز از حد و معیار در هر کاری است که از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زیاده روی در انفاق مال بیشتر است و گاهی به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانی هم به چگونگی بذل مال و مورد آن اطلاق میشود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنی «کل فعل» و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هر گونه تجاوزکاری و زیاده روی گفته میشود و در هر حال اسراف عملی است ممنوع و محکوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعراف میفرماید: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین» [۳] بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
مفهوم تبذیر
[ویرایش]
تبذیر برخلاف اسراف و تنها واژهای اقتصادی است. تبذیر از ریشه «بذر» یعنی تفریق و پخش کردن چیزی؛ اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است که به طور استعاره درباره کسی که مال خود را بیهوده تلف و پخش میکند، به کار رفته است و نیز گفته شده است که تبذیر، انفاق مال در راه معصیت است.
با این توضیحات ملاحظه میکنیم که «اسراف» در برابر اقتصاد و میانه روی قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد، در غیر طاعة الله و به قصور از حق الله اطلاق میشود. در قرآن کریم واژه قصد و مشتقات آن در معانی؛ راست، متوسط و معتدل به کار رفته است. مانند «واقصد فی مشیک » [۴] در راه رفتن اعتدال را رعایت کن.
«فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات» [۵] از میان آنها عدهای بر خود ستم کردند و عدهای میانه رو بودند و عدهای به اذن خدا در نیکیها از همه «پیشی» گرفتند.
حضرت علی (علیهالسّلام) در مورد قصد میفرمایند: «علیک بالقصد فی الامور» [۶] بر تو باد میانه روی در کارها. در خطبه همام از نشانههای متقین و پرهیزگاران میفرماید: «و ملبسهم الاقتصاد» [۷] یعنی پوشاکشان میانه بود، بدین معنی افراط و تفریط در کارها و زندگیشان وجود ندارد.
از مجموع این نظریهها این چنین برمی آید که بین واژه اسراف به معنی اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجه به خصوصیات تعابیر لغت شناسان در معنی تبذیر، مقصود از این واژه تلف کردن و ضایع نمودن مال است و زیاده روی در انفاقات شخصی و امور خیریه را شامل نمیشود، در حالی که اسراف فراگیرتر از آن و در برگیرنده همه موارد از به هدردادن و زیاده روی در مصارف شخصی و خانوادگی و انفاقهای مستحب میباشد. و به عبارت دیگر هر تبذیری اسراف است ولی هر اسرافی تبذیر نیست.
از امام صادق (علیهالسّلام) جمله کوتاهی نقل شده است که ممکن است همین نکته را از آن استفاده کرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذیر من الاسراف» یعنی، تبذیر از اسراف است. در این حدیث شریف، برای اسراف انواع واقسامی فرض شده، که تبذیر شاخهای از آن معرفی گردیده است.
اسراف از نظر قرآن
[ویرایش]
در قرآن کریم واژه «اسراف» و مشتقات آن مکرر به کار رفته است ولی در بیست و سه مورد لفظ «اسراف» استعمال شده که در هر مورد، مفهومی ویژه دارد. در غالب موارد، مقصود از اسراف جنبههای اخلاقی، عقیدتی و تجاوز از حدود الهی است، و تنها در چهار مورد جنبه مالی را شامل میشود که با دو آیه «تبذیر» شش آیه میشود.
به آیات زیر توجه کنید:
۱ - کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون. [۸] این گونه برای اسراف کاران اعمال شان زینت داده شده است.
۲ - و لا تطیعوا امر المسرفین. [۹] اطاعت فرمان مسرفان نکنید.
۳ - ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب. [۱۰] خداوند اسراف کار دروغگو را هدایت نمیکند.
۴ - وان فرعون لعال فی الارض وانه لمن المسرفین. [۱۱] و به راستی فرعون برتری جویی (و طغیان) در زمین روا داشت و او از اسراف کاران بود.
اما آیاتی که تنها ظهور در جنبههای اقتصادی دارند عبارتند از:
۱ - انعام، آیه ۱۴۱.
۲ - اعراف، آیه ۳۱.
۳ - فرقان، آیه ۶۷.
۴ - اسراء، آیات ۲۷ و ۲۸.
حال به ذکر چند آیه میپردازیم:
۱ - وآت ذا القربی حقه والمسکین وابن السبیل ولا تبذر تبذیرا ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین وکان الشیطان لربه کفورا. [۱۲] و حق نزدیکان را بپرداز! و (همچنین) مستمند و در راه مانده را، و هرگز تبذیر مکن چرا که تبذیرکنندگان برادران شیطانند و شیطان کفران (نعمتهای) پروردگار کرد.
واژه «تبذیر»، تنها یک واژه اقتصادی است و در قرآن کریم تنها در همین دو آیه از سوره اسراء به کار رفته است. و شاید در قرآن کریم کمتر مواردی بتوان پیدا کرد که با چنین لحن تند و شدیدی از عملی نهی شده باشد.
۲ - خذوا زینتکم عند کل مسجد وکلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین. [۱۳] زینت خود را در هر مسجد برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید همانا که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد.
تمامی آیات مربوط به اسراف را میتوان به طورکلی به دو بخش تقسیم کرد:
۱ - اسراف در مال.
۲ - اسراف در غیرمال.
← اسراف در اموال
۱ - اسراف در مال
آیات مربوط به زیاده روی در صرف مال شامل دو بخش است:
←← اسراف در مصارف شخصی
اسراف در مصرف شخصی؛ میفرماید: «کلوا من ثمره اذا اثمر…» [۱۴] از میوه آن به هنگامی که به ثمر مینشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمیدارد.
بنابراین اسرافی که در بعد اقتصادی بیشتر مورد توجه است و موجب تضعیف بنیه مالی محرومان و لذت طلبی مسرفان میشود و از بلاهای بزرگ اجتماعی است و فقر و محرومیت بیشتر به دنبال دارد همین نوع اسراف است که هر مسلمان با توجه به وظیفه و تعهد و مسؤولیتی که در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است، در مخارج زندگی خویش رعایت اعتدال را بکند و جدا از اسراف پرهیز نماید.
←← اسراف درانفاق
اسراف به خاطر دیگران؛ وقتی انفاق از حد تعادل خارج شود نسبت به انفاق شونده و انفاق کننده هر دو عوارض سوء و زیانبار خواهد داشت، به این جهت است که قرآن مجید وقتی در آیاتی از سوره شریفه فرقان ویژگیهای مؤمنان و بندگان واقعی را برمی شمارد یکی از آن ویژگیها را این گونه معرفی میفرماید:
«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قواما»؛ [۱۵] کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف میکنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو اعتدالی دارند.
و نیز قرآن، خطاب به حضرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا » [۱۶] هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی.
و در همین رابطه حضرت علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «ما عال امرء اقتصد» [۱۷] کسی که میانه روی پیشه سازد تنگدست نگردد.
و حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: «من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله» [۱۸] هر کس در دخل و خرج میانه روی کند خدا بی نیازش میکند و هر کس اسراف و تبذیر نماید خداوند فقیرش گرداند.
زیربنای آفرینش بر تعادل گذاشته شده است «وکل شیء عنده بمقدار» [۱۹] و هر چیزی نزد او مقدار معینی دارد و در مورد دیگر میفرماید:
«انا کل شیء خلقناه بقدر » [۲۰] ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.
حساب هر چیزی در پیشگاه خداوند متعال براساس حکمت بالغه او و مصلحت و عدالت و از روی اندازه و بدور از افراط و تفریط است، و اساس حکومت را هم عدالت تشکیل میدهد و اقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبیای عظام الهی بوده است تا آنجا که معیار مالکیت مشروع را عدم زیان و اضرار و ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه انفاق و احسان را کرامت و سخاوت بدور از بخل و امساک و نیز بدور از اسراف و زیاده روی قرار داده است و بالاخره تحکیم بنیان اقتصادی جامعه و میانه روی مطلوب و مورد تاکید شارع مقدس اسلام است.
اسراف در غیرمال
[ویرایش]
اسراف در غیر اموال نیز مورد خطابات قرآنی قرارگرفته است.
← اسراف در قتل
در دوران جاهلیت رسم بر این بود که هرگاه کسی از روی ظلم و تعدی به قتل میرسید بستگان مقتول با توجه به خوی و خصلت جاهلی و حس کینه توزی و انتقام جویی چند نفر از بستگان قاتل را به قتل میرساندند. قرآن کریم این تجاوز و انتقام جویی را مردود دانسته و فرمود: «فلا یسرف فی القتل» [۲۱] . اما در قتل اسراف نکنید، یعنی، برای قتل یک نفر، فقط یک نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آیه که میفرماید: «و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق»، نفسی را که خداوند حرام کرده است نکشید مگر از روی حق، یعنی این کشتن هم فقط در مواردی تجویز شده است که قاتل مستوجب کشته شدن باشد و با علم و عمد مرتکب قتل نفس شده باشد.
← اسراف در نفس
کسی که از نظام اعتدال خارج میشود و با ارتکاب گناه و معصیت از حریم انسانی خود تجاوز میکند اسراف کار است، اما اسراف کاری که مشمول پیام رحمت و امید الهی قرار گرفته است: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم». [۲۲] بگوای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد.
ملاحظه میشود که هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حریم انسانی اسراف بر نفس شمرده میشود.
در جای دیگر میبینیم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نیاز برمی داشتند: «و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین » [۲۳] گفتار آنها فقط این بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرویهای ما در کارها چشم بپوش، قدمهای ما را ثابت بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان.
از آیه شریفه مستفاد میشود، آنچه از آن عدول کرده و بجا نیاوردهاند اطاعت امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و سستی و منازعه بوده است.
هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطری و طبیعی انسان است که با ارتکاب آن از مسیر اعتدال بیرون میرود و به راه زوال و نیستی کشانده میشود و این درست خلاف آن هدف عالی است که انبیای الهی برای آن مبعوث شدهاند.
قرآن در این مورد میفرماید: «و لقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون»؛ [۲۴] و رسولان، با دلایل روشن به سوی بنی اسرائیل آمدند، اما بسیاری از آنها بر روی زمین تعدی و اسراف کردند. در این آیه شریفه مراد از «مسرفون» کسانی هستند که از انبیا و طریق حق تبعیت نکردند و در نتیجه این سرکشی به گناه آلوده شدند.
معیار اسراف
[ویرایش]
احادیثی از حضرت امام صادق (علیهالسّلام) نقل است که در مورد اسراف به اصحاب میفرمایند: کمترین حد اسراف این است که لباسی را که بیرون خانه برای حفظ آبرو میپوشی در داخل خانه نیز بپوشی یا باقیمانده آب و غذا را که در ظرف میماند دور بریزی و یا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازی. [۲۵] در بعضی از احادیث آمده است که در هنگام وضو گرفتن باید مواظب باشیم که دچار اسراف نشویم و مقدار یک مد (معادل سه چهارم لیتر) آب برای وضو کفایت میکند.
و نیز در ذیل آیه شریفه ۳۱ سوره اعراف: «کلوا و اشربوا…» احادیثی از حضرت امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که از آن جمله این حدیث است که «عیاشی از ابان بن تغلب» از آن حضرت نقل میکند که مال و ثروت از آن پروردگار است که آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده که در حد اعتدال و میانه روی بخورند و بیاشامند و لباس بپوشند، و نکاح کنند، مرکب سواری داشته باشند و مازاد آن را به فقرای مؤمنین ببخشند و بدین وسیله اختلافات طبقاتی را از بین ببرند و پراکندگیها را ترمیم کنند و کسی که این گونه عمل میکند، آنچه را که میخورد و میآشامد، اعمالش مباح است و نکاح او و استفاده از مرکوبش نیز حلال میباشد و کسی که از این حد تجاوز کند بر او حرام است و سپس فرمود که اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
از فرمایش امام (علیهالسّلام) که نظرشان را به صراحت اعلام و میفرمایند: «من عدا ذلک کان علیه حراما» [۲۶] حرمت اسراف به وضوح آشکار میشود و وقتی از حد متعادل و مشخص که در این حدیث شریف بدان تصریح شده تجاوز شد به حرمت میانجامد و به دلیل این گونه احادیث و یا به دلیل نهی صریح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذیر نوعی حریم شکنی و عصیان در برابر امر پروردگار و از گناهان کبیره محسوب میشود.
در حدیثی دیگر میفرماید: «کسی که چیزی را در غیر اطاعت خدا انفاق کند او مبذر است و کسی که در راه خدا چیزی را انفاق کند او مقتصد است. [۲۷] در این جا معلوم میشود که بذل و بخشش اگر به قصد و نیت الهی نباشد حکم اسراف را دارد و اصولا از دید اسلام چنین عملی اخلاقی و پسندیده نیست حال که بحث اخلاقی به میان آمد متناسب است تا اشارهای اجمالی بکنیم به این که چگونه عملی، از نظر اسلام مقبول است.
عمل اخلاقی از دیدگاه اسلام
[ویرایش]
اسلام عملی را خیر و اخلاقی میداند که دارای دو جنبه باشد. به این معنی که هر عمل از روح و نیت «حسن فاعلی» و شکل و صورت «حسن فعلی» تشکیل شده است و عمل خیر باید حسن فعلی داشته باشد یعنی صورت و شکل عمل صحیح باشد. مثلا کسی که مالی را از راههای نامشروع جمع کرده و با این مال به قصد قربت اقدام به خیرات و مبرات مینماید از او پذیرفته نیست و یا مال مباح و مشروع را خواسته باشد برای ریا و خودنمایی و در غیر رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش کند اینجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق (علیهالسّلام) چنین کسی مبذر و مسرف است.
معیار و ملاک هزینهها
[ویرایش]
اصولا توجه به این نکته ضروری است که هر کس چقدر حق هزینه دارد که وقتی از آن حد گذشت مشمول اسراف میشود و باید از آن خودداری نماید، به اعتباری مصرف و مخارج زندگی را میتوان به دو قسم تقسیم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است. همان طور که قضاوت در مورد اباحه و حرمت بدست شرع است، هر کس براساس ایمان و عدل اسلامی موظف است زندگی خویش را طبق شان و موقعیتی که در اجتماع دارد تنظیم کند (البته این با معنی مساوات اسلامی منافاتی ندارد، زیرا این تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و میزان تلاش و فعالیت هر کس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داریم که افراد در مورد منافع کسب باید مخارج سالانه خود را طبق شان تامین کنند و آنچه از این معیار اضافه باشد مشمول خمس میشود و یا در باب زکات شرط است که نیازمندانی میتوانند آن را دریافت نمایند که هزینه لباس و غذا و سایر مخارج ضرور زندگی آنان تامین گردد و توسعه یابد تا هم سطح سایر افراد قرار گیرند.
در مورد نفقه زن که بر عهده شوهر است معیار چنین است که مرد خوراک و پوشاک زن را در حد شایسته و شرافت مندانه که در خور شان و موقعیت اجتماعی اوست تامین نماید در این زمینه قرآن مجید میفرماید: «وعلی المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف لا تکلف نفس الا وسعها» [۲۸] بر آن کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته و در مدت شیردهی بپردازد حتی اگر طلاق گرفته باشد، هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایی خود نیست.
میبینیم آن قسمت از مخارج و هزینههایی که با موقعیت اجتماعی و شؤون زندگی انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدیر معیشت است و آنچه از این حد و مقدار تجاوز کند، اسراف و زیاده روی است و موجب غضب پروردگار خواهد بود.
لازم به تذکر است که شاید نتوان معیار و مقدار معینی برای اسراف در نظر گرفت. بلکه اسراف مفهومی است که در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصادیق متفاوت و مختلفی مییابد، مثلا ممکن است پوشیدن لباس و یا خوردن غذایی خاص در شرایطی که در جامعه نیازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لکن همان پوشاک و خوراک در جامعهای فقیر و یا زمانی خاص زیاده روی و اسراف محسوب شود و این خود توجه دادن ثروتمندان است به این که مسایل مهمتر را در نظر بگیرند و بر تمام ابعاد زندگی خود را زیر نظر گیرند و احساس مسؤولیت کنند و بدانند که همگان در پیشگاه ایزد متعال مسؤولند؛ مسؤول در برابر خود و جامعه خود.
غنی باید در فکر فقیر و رفع نیازهای او باشد که در تعالیم اسلام بر این مساله تاکید فراوان شده است و برای نمونه علاوه بر آیات شریفه قرآنی که وارد شده است به این کلام مشهور حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اکتفا میشود که فرمود: «من اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، پس باید غنی در فکر فقیر و در راه رفع حوایج او باشد و افراد کم درآمد در مرز خود حرکت کنند تا امتیازهای نابجا از میان برود و اصول در جامعه رشد کند و بحرانهای اقتصادی پدید نیاید.
اسراف و تنگدستی
[ویرایش]
اسراف موجب تنگدستی و فقر است و میانه روی مایه توانگری
در حدیثی از امام علی (علیهالسّلام) آمده است که «القصد مثراة و السرف مثواة» [۲۹] یعنی اقتصاد و میانه روی موجب ثروتمندی و اسراف و ولخرجی موجب سقوط و فقر میگردد.
و نیز امام زین العابدین (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میفرماید که فرمود: «ثلاث منجیات فذکر الثالث القصد فی الغنی و الفقر» [۳۰] حضرت رسول سه عامل برای نجات معرفی میفرمایند که سومین آن میانه روی و اعتدال در توانگری و نیازمندی است. پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه این که امکانات مالی وسیع دارند به اسراف پردازند.
نکته مهمی که از این حدیث استنباط میشود این است که اسراف و تبذیر موجب فقر و تنگدستی است.
اقسام اسراف حرام
[ویرایش]
اسرافی که همیشه حرام است
سه قسم اسراف است که در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص یا زمان، یا جای خاصی ندارد.
← تضییع اموال
ضایع کردن مال و بی فایده کردن آن، هر چند آن مال کم باشد. مانند بقیه ظرف آب را ریختن در جایی که آب کمیاب باشد و به آن مقدار رفع نیاز میگردد. یا لباسی را که قابل استفاده شخصی یا دیگران است، پاره کردن و یا دور انداختن و یا خوراکی را نگهداشتن و به دیگری ندادن تا این که ضایع و تباه شود و یا دادن مال به دست صغیری که آن را تلف میکند و نظایر اینها.
حضرت صادق (علیهالسّلام) میوه نیم خوردهای را دیدند که از منزل ایشان بیرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگین شدند و فرمودند این چه کاری است که کردید؟ اگر شما سیر شدهاید بسیاری از مردم هستند که سیر نشدهاند، پس به آنهایی که نیازمندند بدهید. متاسفانه در حال حاضر میبینیم در جامعه اسلامی، چه مقدار از غذاها و یا میوههایی که قابل استفاده است در سطلهای آشغال و زباله دانها ریخته میشود! در حالی که افراد بسیاری به آن نیاز دارند. نسبت به دور ریختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا برای حیوانات) روایات تهدیدآمیزی رسیده است که ذکر آنها موجب طول کلام است.
← خوردن چیزهای مضر
از موارد اسراف، صرف کردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنی و آشامیدنی و غیر آنها مانند خوردن چیزی پس از سیری هر گاه مضر باشد. چنان چه صرف مال در آنچه که برای بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نیست.
← صرف کردن مال در محرمات
صرف کردن مال در مصرفهایی که شرعا حرام است، مانند خریدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه دادن به حکام و صرف نمودن مال در چیزی که ظلمی در بردارد یا ستمی به مسلمانی میرساند و نظیر اینها، و در چنین مواردی از جهت مخالفت امر خدا معصیت است، یکی گناه بودن اصل عمل و یکی اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
رابطه اسراف و اتلاف مالکیت
[ویرایش]
در اسلام مالکیتی که از راههای مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردی خاص که در فقه اسلامی مقرر شده از مالک سلب مالکیت نمیشود. در این جا لازم است این نکته روشن شود که مالک حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پیش نمیرود، اگر مالک بخواهد ملک خویش را تلف کند نوعی «اعراض» تلقی میشود به طوری که آن مال بکلی از مالکیت او خارج میشود و رابطه مالکیت شخص با آن چیز از بین میرود.
«اعراض» یکی از عوامل سلب مالکیت است. اتلاف مال گناه است و تلف کننده اصولا در ملک خداوند تصرف نابجا کرده است.
به عنوان مثال: شخصی از بالای پشت بام لیوان خود را به قصد شکستن میاندازد. اگر دیگری در بین راه آن را بگیرد صاحب آن لیوان کدام یک از آن دو هستند؟ این بحثی حقوقی است که در فقه نیز مطرح است، شخص پرتاب کننده لیوان رابطه مالکیت خود را با لیوان قطع کرده است و این «اعراض» نام دارد در حالی که اگر او حق داشت شاهد تلف شدن مال خویش باشد این رابطه قطع نمیشد و قطع شدن رابطه مالکیت به صرف این عمل بدین معنی است که او حق اتلاف ندارد. با اولین اقدام شخص «برای اتلاف مال خود» دو مساله به وجود میآید: یک گناه تکلیفی و دیگر اثر حقوقی که همان قطع مالکیت اوست به گونهای که اگر فرد دیگری آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالک آن میگردد.
راه میانه
[ویرایش]
در جامعه اسلامی براساس نگرش خاص اسلام باید تمام حرکتها و روشها در کلیه شؤون و ابعاد حیاتی در مسیری ویژه قرار گیرد که در اصطلاح خاص مکتبی از آن صراط مستقیم و طریقه وسطی، سواءالسبیل یا راه میانه و خط عدالت تعبیر میشود، صراط مستقیم راهی است که خداوند متعال برای انسان در نظر گرفته و از این راه است که انسان میتواند به کمال لایق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافیت از پل صراط در جهان دیگر است، و آن خط و مسیری است که در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناک بدبختی هلاک و عذاب واقع شده است.
راهروان این صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ یا راست، به جانب افراط و تفریط، جلو افتادن از دیگر رهروان یا عقب ماندن، تهور و بی باکی یا جبن و ترس بی مورد، پرگویی یا سکوت و بالاخره خواه لغزش به سوی اسراف و اتراف و تبذیر باشد یا به سوی بخل و امساک و تقتیر، در هر حال گمراهی است و انحراف و شقاوت.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «الیمین والشمال مضلة والطریق الوسطی هی الجادة» [۳۱] راست و چپ گمراهی است و راه راست جادهای است غیرقابل انحراف و به تعبیر دیگر، رهرو واقعی این طریق خود حضرت علی (علیهالسّلام) در جای دیگر میفرماید: «و من اخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق» [۳۲] هر کس به سمت راست و چپ برود مذمتش کرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش دارید.
و نیز آن حضرت در مورد مفسده گران میفرماید: «و اخذوا یمینا و شمالا»
[۳۳] مفسدین با پیش گرفتن راههای گمراهی راست و چپ از صراط مستقیم هدایت، چشم پوشیده و محروم شدند بنابراین روشن است که اسراف و تبذیر و بخل و تقتیر در صراط مستقیم مکتب اسلام جایی ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجی و ریخت وپاشهای متکبرانه بر روش مترفین و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راست بوده و بخل و تقتیر و امساک، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال میباشد.
در این مطلب توجه به این نکته ضرور است که انسان منهای هدایت آسمانی و مکتب وحی طبعا یا بخیل است و یا اهل اسراف و تبذیر، «وکان الانسان قتورا» [۳۴] انسان سخت گیر است؛ همان گونه که ظالم و نادان است. «انه کان ظلوما جهولا » [۳۵] و این هدایت تشریعی الهی است که او را از این طبیعت و خصلتهای پست حیوانی نجات میدهد و لذا خداوند متعال در آیات کریمه قرآنی جهت رهایی از افراط و تفریط و نجات از پستیها و خستهای نفسانی راه هدایت و تربیت را برای انسان هموار کرده است و میفرماید: «بندگان خدای رحمان آنان هستند که هنگام انفاق اسراف نکرده و بخل هم نورزند بلکه در این میان راهی استوار، معتدل و براساس عدالت پیش میگیرند». [۳۶]
پس به طور کلی و بویژه از بعد اقتصادی که مورد بحث ما است، بی جا و ناروا مصرف کردن و تلف کردن نعمتهای الهی، محروم کردن جامعه از آن نعمتها است، لذا میبینیم که قرآن کریم چگونه به موارد مختلف آن اشاره میفرماید: «خداوندت مسرفین را دوست نمیدارد» [۳۷] و «مسرفین قابل هدایت نبوده و بسیار دروغگویند» [۳۸] و «اهل هلاکت و گمراهیاند و نجات ندارند» [۳۹] و «اهل تردید و شک و ریبند» [۴۰] ، «اهل آتشند» [۴۱] و «قابل پیروی نیستند.» [۴۲]
چون بنای اسلام بر صراط مستقیم است از جهت دیگر، قرآن مجید، بخل و امساک و تقتیر را هم مورد نکوهش قرار داده و مثلا میفرماید: «الذین یبخلون ویامرون الناس بالبخل ویکتمون ما آتاهم الله من فضله » [۴۳] آنان که بخل میورزند و مردم را به بخل وامی دارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشیده کتمان میکنند «به مردم استفاده نمیرسانند» به کیفر خود خواهند رسید.
برادری شیطان در اسراف
[ویرایش]
چرا مسرفین مبغوض خدا و مبذرین برادران شیطان شمرده شدهاند؟
علت این مطلب را باید در جهان بینی و اعتقادات اسلامی جستجو کرد و تبیین آن در مورد مسرفان میتواند چنین باشد که خداوند امر به عدالت و احسان میکند و طبعا صاحبان عدالت را دوست میدارد. «ان الله یامر بالعدل و الاحسان » و از آنجا که اسراف کاران از این فرمان سرپیچی کرده و بی عدالتی در مصرف را پیشه خود ساختهاند قهرا مورد خشم و دشمنی خداوند قرار خواهند گرفت، ولی در مورد تبذیرکاران علت همدست بودن و شباهتشان به شیطان را از آیه شریفه میتوان استنباط کرد آن جا که میفرماید: مبذران برادران شیطانند و تعبیر برادر در لغت عرب به معنی مشابه و نظیر هم میآید و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس است،
و از طرف دیگر تبذیر به معنای ضایع کردن نعمتهای خداوند است و خود نوعی ناسپاسی است نسبت به آن نعمتها؛ و شیطان نخستین فردی است که همه چیز را نادیده گرفت و تمرد از فرمان خدا کرد و راه ناسپاسی را باز نمود، لذا آنها که مبتلا به این خصلت ناروا باشند از همکاران و همدستان شیطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شیطان یاد شده است و این است رمز تعبیر زیبای قرآن.
درسی از رسول خدا
[ویرایش]
در کتاب تحف العقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) : شرابان یکتفی باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لکنی اتواضع لله؛ فانه من تواضع لله رفعه الله و من تکبر وضعه الله و من اقتصد فی معیشته رزقه الله و من بذر حرمه الله و من اکثر ذکر الله آجره الله» [۴۴] مردی شیر و عسل برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشیدنی که یکی از دیگری کفایت میکند من آن را نخورم و حرام هم نمیکنم ولی برای خدا تواضع میکنم. زیرا هر که برای خدا تواضع کند خدایش بالا برد و هر که تکبر کند خداوند او را خوار سازد و هر که در زندگی میانه روی کند خدایش روزی دهد و هر که زیاده روی کند خداوند او را بی نصیب گرداند و هر که خدا را بسیار یاد کند خدایش جزا دهد.
نکاتی که در این حدیث شریف است مستلزم بحثی مفصل و هر کدام راه گشای سعادت دنیا و آخرت است اما مناسب با این مقال آن است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: رعایت اقتصاد و میانه روی در معیشت باعث ازدیاد روزی و نزول برکات الهی است و فردی که رعایت اعتدال میکند دچار فقر و تنگدستی نمیشود و برعکس کسی که طریق اسراف و تبذیر پیش گیرد دچار محرومیت میشود و خداوند چنین بندهای را به سختی معیشت مبتلا میسازد.
اسراف مانع اجابت دعا
[ویرایش]
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «چهار دسته هستند که دعایشان مستجاب نمیشود:
اول) کسی که در خانه مینشیند و میگوید: خدایا به من روزی بده! و در طلب روزی تلاش نمیکند در جواب او گفته میشود: «الم آمرک بالطلب؟» آیا تو را به طلب روزی دستور ندادم؟
دوم) کسی که از همسر خود ناراحت است و او را نفرین میکند، میفرمایند: «الم اجعل امرها علیک» آیا امر او را به دست تو قرار ندادم؟
سوم) کسی که مالی داشته و آن را ضایع کرده است، میگوید: «اللهم ارزقنی» خدایا به من روزی بده! میفرمایند: «الم آمرک بالاقتصاد؟» آیا تو را به اقتصاد و میانه روی و اعتدال در خرج امر نکردیم و «الم آمرک بالاصلاح؟» آیا به تو دستور اصلاح در مال را ندادیم؟
چهارم) کسانی که از مال خود بدون شاهد به دیگران وام دهند و بعد وام گیرنده منکر شود، خداوند میفرماید: «الم آمرک بالشهادة؟» آیا به تو دستور ندادیم شاهد بگیری؟ [۴۵]
ملاحظه میفرمایید که با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فایدهای ندارد.
آثار سوء اسراف
[ویرایش]
← زیانهای فردی
اسراف کار، علاوه بر زیانهای اقتصادی که بر جامعه و ملت تحمیل میکند، برای خود نیز زیانهای جبران ناپذیری به بار میآورد:
←← خشم الهی
اسراف کار چون تعادل و توازن اقتصادی جامعه را برهم میزند، از رحمت خدا بدور و گرفتار خشم خدا میشود، همان گونه که در قرآن مجید آمده است: «انه لا یحب المسرفین » [۴۶] خداوند اسرافکاران را دوست نمیدارد، و امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله» [۴۷] اسراف مورد غضب خداست.
←← محرومیت از هدایت
خدای متعال که همواره درهای رحمتش بر بندگان گشوده است خود را «غافر الذنب وقابل التوب » [۴۸] معرفی کرده است لکن نسبت به اسراف کاران میفرماید: «ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب » [۴۹] همانا خداوند کسی را که اسراف کار و دروغگوست هدایت نمیکند.
←← فقر
روشنترین اثر اقتصادی اسراف، فقر است، زیرا که اسراف کار در اثر مصرف ناروای خود هم جامعه را به ورطه فقر میکشاند و هم خود دچار فقر میشود. لذا یکی از راههای مبارزه اسلام با فقر و محرومیت ایجاد هماهنگی اقتصادی و ریشه کن ساختن اسراف است. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «القصد مثراة و السرف متواة» [۵۰] اقتصاد و میانه روی باعث توان گری و اسراف و ولخرجی مایه فقر و تنگدستی است. و نیز فرمود: «سبب الفقر اسراف» [۵۱] ولخرجی عامل فقر است.
←← هلاکت
اسراف از هر نوعی که باشد انسان را به نابودی میکشد. قرآن مجید این حقیقت را چنین بیان میفرماید: «ما به وعدههایی که به انبیاء و اولیا دادیم وفا کردیم و سپس آنها را با هر که اراده کردیم نجات دادیم، اما مسرفان و ستمگران را هلاک کردیم» [۵۲] و نیز حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «کثرة السرف تدمر» [۵۳] اسراف کاری زیاد انسان را به هلاکت میکشاند.
←← کیفر اخروی
کیفر کسانی که از حدود الهی تجاوز کرده و اوامر و نواهی خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگ دستی در دنیا نیست بلکه عذاب اخروی نیز در انتظار آنان است. قرآن مجید در این باره میفرماید: «کذلک نجزی من اسرف و لم یؤمن بآیات ربه و لعذاب الآخرة اشد و ابقی » این چنین جزا میدهیم کسی را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد، عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است، و در جای دیگر میفرماید: «و ان المسرفین هم اصحاب النار» براستی که مسرفان اهل دوزخند. به این ترتیب معلوم است که وضع افرادی که در مسیر باطل و هرزگیها دچار اسراف میشوند چه خواهد بود!
← زیانهای اجتماعی اسراف
البته از نظر اسلام، هر کس مالک حاصل کار و دسترنج خود - با رعایت حدود شرعی- میباشد ولی انسان نمیتواند به بهانه این که مالک مالی است هر طور که بخواهد آن را صرف و خرج کند بلکه دو شرط اساسی دارد: یکی بهره گیری برای خود و دیگری بهره دادن به دیگران و تعطیل اینها دو صورت میتواند داشته باشد:
۱ - ثروت اندوزی و تکاثر که نه خود از آن بهره مند شود و نه دیگران.
۲ - صرف مال در راه هوا و هوس و اسراف کاری، که هر دو ممنوع و دارای پیامدهایی به شرح زیر میباشند:
۱) حق ناشناسی، وجدان هر انسانی این مطلب را پذیراست که در برابر هر احسانی باید تشکر کرد و اخلاق اجتماعی نیز حکم میکند که در مقابل هر نیکی باید حق شناس و سپاس گزار باشیم، از احسان و نیکی پدر و مادر، استاد و معلم تا خالق مهربان.
«لئن شکرتم لازیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشدید» [۵۴] اگر شکر نعمت را بجا آورید، فزونی دهیم و اگر کفران نعمت کنید مجازاتم شدید است.
۲ - تزلزل و سستی، انسانهای معتدل در فراز و نشیبهای زندگی هرگز نمیلغزند ولی افراد اسراف کار که ولخرجی و مصرف زدگی تمام ابعاد زندگیشان را فراگرفته چون روحیه مقاومت ندارند، شکست خورده و متزلزل خواهند بود.
۳ - کاهش تولید، جامعه مصرفی رفته رفته قدرت تولید را از دست میدهد و برای تامین مایحتاج خود به بیگانه روی میآورد. این مطلبی است که در دوران حکومت طاغوت برای همه ثابت شده و نیاز به توضیح ندارد.
۴ - سقوط اخلاقی، ولخرجی و ریخت وپاشهای نابجا و بی مورد، انسان را از مسیر صحیح بیرون آورده و به ورطه هولناک فساد و تباهی میکشاند، انسان اسراف کار گاهی به مرحلهای میرسد که به هر پستی تن میدهد؛ رشوه میگیرد، دروغ میگوید، ربا میخورد، به عناوین مختلف، عفت و شخصیت خود را از دست داده و سرانجام کارش به رسوایی میکشد.
کیفر کسانی که از حدود الهی تجاوز کرده و اوامر و نواهی خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستی در دنیا نیست بلکه عذاب اخروی نیز در انتظار آنان است.
۵ - ضعف ایمان، اسراف کاری آدمی را از راه اعتدال خارج میکند و به سستی ایمان و ضعف عقیده میکشاند.
۶ - اختلاف طبقاتی، یکی از علل اساسی اختلاف طبقاتی به طور قطع همین اسراف کاریها است. و همچنین وابستگی به بیگانگان و تضییع حقوق دیگران و غفلت از خدا و حریم شکنی را از دیگر پیامدهای اسراف باید شمرد. علاوه بر اینها دغدغه خاطر و گرفتاریهای روحی و بیماریهای جسمی و روانی از نتایج مسلم ولخرجیها و بی بندوباریها است.
در پایان باید عرض کنیم که اسراف و تبذیر دایرهای وسیع دارد و مصادیق آن نیز متعدد است.
اسراف در اموال عمومی، اسراف در بیت المال مسلمین، اسراف در مواد غذایی؛ خوراک، مسکن، وسیله نقلیه و نظایر اینها از جمله مصادیق اسراف است. زیان بارتر از همه اسراف در بیت المال است که امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمود: «ان اعظم الخیانة، خیانة الامة» [۵۵] بالاترین خیانت، خیانت به مردم است.
استفاده شخصی از اموال عمومی، علاوه بر اسراف، خیانت است، اسراف در آب و غذا، اسراف در برق و گاز علاوه بر اسرافکاری، خیانت به مردم است.
شیوه مبارزه با اسراف
[ویرایش]
نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی از منکر ، تبلیغات و ارائه الگوی صحیح مصرف و سرانجام برخورد عملی و قانونی قاطعانه با اسراف کاران میتواند کارساز باشد و از این همه خلاف و اختلاف جلوگیری کند.
پانویس
[ویرایش]
۱. ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.
۲. ↑ راغباصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۲، ص۲۳۰، ماده سرف.
۳. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۳۱.
۴. ↑ لقمان/سوره۳۱، آیه۱۹.
۵. ↑ فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲.
۶. ↑ تميمي، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، فصل ۴۹، ص۴۸۳.
۷. ↑ امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، ص۲۰۴، خطبه ۱۹۳.
۸. ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۱۲.
۹. ↑ شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۱.
۱۰. ↑ غافر/سوره۴۰، آیه۲۸.
۱۱. ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۸۳.
۱۲. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶ و۲۷.
۱۳. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۳۱.
۱۴. ↑ انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.
۱۵. ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.
۱۶. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.
۱۷. ↑ امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، ص۳۳۸، حکمت ۱۴۰.
۱۸. ↑ نهج الفصاحه، ص۶۰۱.
۱۹. ↑ رعد/سوره۱۳، آیه۸.
۲۰. ↑ قمر/سوره۵۴، آیه۴۹.
۲۱. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۳۳.
۲۲. ↑ زمر/سوره۳۹، آیه۵۳.
۲۳. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۷.
۲۴. ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۲.
۲۵. ↑ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه،ج۵، ص ۲۸۷.
۲۶. ↑ تفسیر برهان، ۲: ۱۰.
۲۷. ↑ تفسیر برهان، ۲: ۴۱۶.
۲۸. ↑ بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.
۲۹. ↑ وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۲۱، ص۵۵۲.
۳۰. ↑ وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۲۱، ص۵۵۲.
۳۱. ↑ امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، ص۱۷، خطبه ۱۶.
۳۲. ↑ امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، ص۲۳۱، خطبه ۲۲۲.
۳۳. ↑ امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، ص۱۳۸، خطبه ۱۵۰.
۳۴. ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۰.
۳۵. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.
۳۶. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۶۷.
۳۷. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۳۱.
۳۸. ↑ غافر/سوره۴۰، آیه۳۸.
۳۹. ↑ انبیاء/سوره۲۱، آیه۹.
۴۰. ↑ غافر/سوره۴۰، آیه۳۴.
۴۱. ↑ غافر/سوره۴۰، آیه۴۳.
۴۲. ↑ شعرا/سوره۲۶، آیه۱۵۱.
۴۳. ↑ نساء/سوره۴، آیه۳۷.
۴۴. ↑ ابن شعبة الحرانی، تحف العقول، ج۱،ص۴۶، موعظه ۸۲ از مواعظ النبی.
۴۵. ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۱۱.
۴۶. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۳۱.
۴۷. ↑ وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۲۱، ص۵۵۶.
۴۸. ↑ غافر/سوره۴۰، آیه۳.
۴۹. ↑ مؤمن/سوره۴۰، آیه۲۸.
۵۰. ↑ وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۲۱، ص۵۵۲.
۵۱. ↑ فهرست غررالحکم، ص۱۵۹.
۵۲. ↑ انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۰.
۵۳. ↑ فهرست غررالحکم، ص۱۹۵.
۵۴. ↑ ابراهیم/سوره۱۴، آیه۷.
۵۵. ↑ امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، ص۲۶۰، نامه ۲۶.
منبع
[ویرایش]
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اسراف در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۵.
ردههای این صفحه : مقالات اندیشه قم
ادعای ناسا برای اثبات معجزه شقالقمر پیامبر اسلام (ص)
ویدئویی در فضای مجازی منتشر شده که حاکی از مستندات و دلایلی مبنی بر شیارکمربند مانندی به دور ماه است که میتواند معجزه شقالقمر پیامبر (ص) را به اثبات برساند.
به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ چندی است که ویدئویی با عنوان اثبات معجزه شق القمر پیامبر اکرم (ص) به دست دانشمندان ناسا توسط کاربران در فضای مجازی در حال دست به دست شدن است. ویدئویی که طی آن با استناد به تصاویر دریافتی از مرکزناسا در خصوص کمربندی که دور تادور ماه را فرا گرفته تلاش شده تا دلیلی علمی برای این معجزه منتسب به پیامبر آورده شود.
برخی با مشاهده این ویدئو ایمانشان به آیات الهی هرچه بیشتر شد و برخی نیز آشکارا و پنهان به انکار آن پرداخته و این موضوع را مورد نقد قرار دادند. روایت معجزه پیامبر (ص) از این قرار است که کفار مکه شبی با هجوم به خانه پیامبر و تهدید ایشان، خواستار معجزهای شدند که صدق دعوی او را اثبات کند. آنها پیامبر اکرم (ص) را تهدید کردند در صورتیکه خواستهشان اجابت نشود و معجزهای از جانب پیامبر اکرم اتقاق نیفتد، ایشان را به قتل میرسانند.
به همراه کفار ساحرانی بودند که با اشراف به علم سحر و جادو، به دلیل آگاهی از این عقیده که سحر و جادو در آسمان تاثیری ندارد، از رسول خدا خواستند تا معجزهای در آسمان نشانشان دهد. کفار عربستان نیز به تبعیت ازاین ادعای ساحران اصرار کردند تا پیامبر (ص) ماه را به دونیم کند. آنها با تصور اینکه این کار ممکن نیست قول دادند در صورت مشاهده این معجزه ایمان خواهند آورد.پ
به اذن خداوند این خواسته کفار به دعای پیامبر اسلام (ص) محقق و در آن لحظه ماه به دونیم شد طوریکه نیمی از آن در جای خود ثابت مانده و نیم دیگر فاصله گرفته و به سمتی دیگر رفت. فاصله بین دو نیمه به اندازهای بود که کوه نور در میان آنها قرار گرفت ؛ و اما کفار با مشاهده این صحنه نه تنها ایمان نیاوردند که حتی با انکار این واقعه بار دیگر آن را به سحر و جادو نسبت دادند و با خطاب کردن پیامبر اکرم به عنوان ساحر، مدعی شدند که رسول خدا آنها را مسحور کرده است.
بنا شد تا مردم دیگری جز آن چند نفر نیز مشاهده این معجزه را تایید کنند تا صدق آن ثابت شود. در نتیجه منتظر عبور مسافران و رهگذرانی شدند که از آن نزدیکی گذر میکردند. همه آنها هم این اتفاق را تایید کرده و گفتند که شاهد شقالقمر بودهاند.
این روایت در سوره قمر در قرآن کریم مستقیما ذکر شده است؛ اقـتـربـت الـسـاعـه و انـشـق الـقـمـر
آن ساعت نزدیک آمد و ماه آسمان شکافته شد.
برخی این لحظه شکافته شدن ماه را به روز قیامت ارجاع دادهاند و گفتهاند منظور قرآن از این آیه اتفاقاتی است که در قیامت رخ خواهد داد که دونیم شدن ماه یکی از آنهاست. اما با توجه به زمان ماضی افعال در این آیه، رویدادی که دلالت بر آینده داشته باشد، برداشت نمیشود، بلکه معنای آیه حاکی از حادثهای است که رخ داده است.
دلیل دیگری که منکران معجزه شق القمر پیامبر (ص) ذکر کردهاند آیاتی از قرآن کریم است که در آنها خداوند پیامبر اکرم (ص) را انسانی عادی و معمولی همچون سایرین معرفی کرده است، شخصی که سواد خواندن و نوشتن هم ندارد. بله این آیات صحت دارد اما دلیل واقعی آن چیست و چرا خداوند پیامبر (ص) را چنین فردی معرفی کرده است.
از آنجا که کفار عربستان به هیچ چیز ایمان نداشتند و تمام معجزات را سحر و جادو میپنداشتند، اگر پیامبر از سواد کافی برخوردار بود معجزه نزول قرآن را هم چون باقی اتفاقات سحر و جادو قلمداد میکردند و آیات آن را شعرهایی می پنداشتند که پیامبر از خود سروده است، لذا حتما میباید این آیات از جانب شخصی ذکر میشد که هیچ سوادی ندارد تا دلیل محکمتری برای منکرانش باشد. و اینکه مردم با کسی که هم جنس خودشان است ارتباط بهتری برقرار کرده و هدایت میشوند. برخی از محتوای این آیه به نفع خود سود برده و مدعی شدهاند به دلیل آنکه پیامبر از جنس مردم بوده و یک انسان عادی و معمولی است، پس قادر به انجام چنین معجزاتی نخواهد بود.
شاید در نگاه اول این استدلال منطقی به نظر بیاید اما نکته اینجاست که هیچ کجا گفته نشده است که این کار به دست پیامبر انجام شده بلکه به دعای پیامبر و از جانب خداوند متعال چنین واقعه عظیمی رخ داده است. یعنی اراده پیامبر در طول اراده خداوندی و به اذن اوست. اما از آنجا که این اتفاق به خواست رسول الله از خداوند و در پی تهدید کفار عربستان رخ داده است، به پیامبر انتساب داده شده و از معجزات ایشان محسوب میشود. در راستای اراده خداوند هیچ چیز غیر ممکنی وجود ندارد.
و اما درباره کلیپ منتشر شده هم باید گفت دقیقا همان توجیهی که درباره نقض آیه قرآن آورده شده در مورد ناسا هم ذکر شده است. در پی برنامهای تلویزیونی در آمریکا با محوریت فقر اجتماعی ، سه تن از فضانوردان ناسا به عنوان مهمان برنامه، مورد هجمه سوالی مجری قرار گرفتند.
این فرد با اشاره به آمار فقر در جامعه از فضانوردان پرسید با وجود این حجم از فقر حاکم بر فضای جامعه، آیا شما با صرف هزینههای میلیاردی به فضا سفر کردید که تنها پرچم کشور را بر سطح ماه برافرازید و بازگردید؟؟!! این فضانوردان در پاسخ به این سوال گفتند آنها برای انجام یک سری تحقیقات و آزمایشها بر روی عمق ماه به فضا رفتهاند که حین مطالعه و تحقیق متوجه شیار و شکاف عجیبی بر سطح ماه شدند که دور تا دور آن را همچون کمربندی فرا گرفته بود، گویی این کره قبلا یکبار از هم جدا شده و مجددا به هم متصل شده باشد. درک این واقعه برای مسلمانانی که با مطالعه قرآن به خداوند ایمان آوردهاند، کار سختی نیست، چه بسا ادعای ناسا را هم معجزه دیگری از جانب خداوند برای منکران نبوت عصر حاضر میدانند.
همانطور که گفته شد برخورد منکران با ادعای ناسا نیز دقیقا مشابه همان رفتاری است که در مقابل آثار قرآن بوده است. افراد با ادعای اینکه ناسا هیچ کجا سخنی از ارتباط میان این شکاف با معجزه پیامبر نیاورده، این سند را هم رد کردند. بله باز هم ظاهر امر همین را نشان میدهد اما پاسخ این ادعا هم همانی است که قبل تر گفته شد، ناسا از معجزه پیامبر (ص) چیزی نگفته اما از اعجاب این پدیده و عدم تطابق آن با یافتههای علمی بسیار گفته است.
سه فضانوردی که به ماه سفر کرده بودند این واقعه را پدیدهای عجیب و خارقالعاده عنوان و اعتراف کردند تاکنون چیزی مشابه آن را ندیده بودند.
معجزات قرآن پیش از این نیز توسط دانشمندان در زمینههای مختلف اثبات شده است و شاید به جرأت میتوان گفت دانشمندان بیش از سایر افراد به عظمت و قدرت خداوندی ایمان دارند چرا که با تحقیق و دلیل به درستی آنها پی بردهاند.
انکار حقایق در مورد بعضی اشخاص دقیقا مصداق این ضربالمثل است: ” کسی را که خواب است میتوان بیدار کرد، اما آنکه خود را به خواب زده نه..”
همانطور که در زمان پیامبر اکرم (ص) کفار حتی با وجود چنین معجزهای باز هم ایمان نیاوردند و به کفر و عناد علیه پیامبر (ص) و دین اسلام ادامه دادند، در عصر حاضر هم عدهای هستند که شقالقمر که هیچ، حتی اگر تمام قرآن هم آیه به آیه برایشان ثابت شود، باز هم تغییر مسیر نداده و به بیراهه خود ادامه میدهند.
مناظره ی شیخ مفید با برخی از علمای اهل تسنن
محمد بن محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید یکی از مراجع بزرگ شیعه، فقیه و متکلم برجسته در قرن پنجم هجری قمری بود، در عصر او، بغداد مرکز علوم اسلامی بود و در پایگاه خلفای عباسی، فقه مذاهب مختلف تدریس میشد و در کنار مکتبهای مختلف، مکتب شیخ مفید از رونق بیشتری برخوردار بود،
این عالم وارسته در زمان خویش از مبتکران علم کلام و فقه استدلالی به شمار میرفت، به همین منظور برخی از مناظرات ایشان با علمای اهل سنت را ذکر میکنیم:
مناظره شیخ مفید با «فاضل کتبی»
«فاضل کتبی» ( از علمای معروف اهل سنت) روزی از شیخ مفید پرسید: دلیل شما امامیه، بر بطلان خلافت ابی بکر چیست؟
شیخ مفید گفت: دلیل بسیار است و من نمونهای از دلایل را برایت یاد میکنم: تو میدانی که امت اتفاق دارند بر این که امام نیازمند به غیر خدا نیست و از طرف دیگر امت اسلام متفقند بر این که ابوبکر در مجمع عمومی روی منبر گفت: «وَلیَّتُکُم و لَسْتُ بِخَیرکُم فَاِنْ اِسْتَقَمْتُ فَاتَّبِعُونی وَ اِن اَعْوَجْتُ فَصَّوِّمونی»
یعنی: زمامدار شما نشدم ولی از شما بهتر نیستم. پس اگر بر مسیر درست گام برداشتم از من پیروی کنید و اگر منحرف شدم به راه راست مرا راهنمایی کنید.
در آن لحظه عربی با شمشیر کشیده به ابوبکر گفت: «نگران نباش! با همین شمشیر برّان تو را به راه راست خواهم آورد.» بنابراین ابوبکر خود را محتاج به دیگران میدانست و این احتیاج خود را بر همگان اظهار کرده است. فاضل کتبی در جواب فرو ماند.
یکی از حاضران به خیال خود خواست ایرادی بر شیخ نماید؛ پس برخاست و گفت: ای شیخ! در این صورت شما امامیه هم باید ملتزم شوید بر این که قاضی هم بایستی عادل و معصوم و غیر محتاج به غیر خود باشد زیرا امت اتفاق دارند بر این که قاضی نباید محتاج به قاضی دیگری باشد.
شیخ مفید گفت: این سخن بسیار بیپایه است، زیرا نه تنها چنین اجماعی محقق نشده، بلکه عکس آن مورد اتفاق میباشد! در ثانی مرتبه قاضی پایینتر از امام است؛ اگر مقصودت از قاضی امام باشد، گفتم که نیاز به کسی ندارد. (بنابراین خلافت ابوبکر و عمر و عثمان که نسبت به بسیاری از احکام جاهل بودند و با مشورت علی ـ علیه السلام ـ در بسیاری از موارد از مفتضح شدن نجات یافتند باطل است.
تأثیر زندگی در آسمان خراش ها
چهل حدیث نورانی از امام حسین(ع)
تاریخچه عمامه
سجود در طبیعت
آیا انسان که اشرف مخلوقات است معبود خویش را نشناخته؟!
آیات مصور
سنگهای طبیعی
جایگاه طلبه در جامعه کنونی
پژوهشگر حوزوی مطرح کرد
لزوم تقویت مراکز تخصصی برای هویت بخشی به طلاب
محقق و پژوهشگر حوزوی گفت: برخی به دلیل عدم آشنایی با تاریخ چند هزارساله حوزهها و شأن این مراکز، هویت طلبگی خود و جایگاه اجتماعی دانشگاه را بالاتر از حوزه میبینند.
حجت الاسلام علی رییسی محقق و پژوهشگر حوزوی ظهر امروز در گفتوگو با خبرگزاری فارس در بندرعباس، اظهارداشت: امروزه حوزههای علمیه در عرصههای مختلف حضور پیدا کرده و صرفا به فقه و اصول و دروس سنتی اکتفا نمیکنند، بلکه مراکز مختلف علمی و تخصصی در حوزهها فعال شده و نظریههای مختلفی در زمینههای گوناگون مانند مباحث اقتصادی، مذاهبی، کلامی، مباحث فلسفه، مسائل جدید کلامی در حوزهها بیانگر پیشرفت و گستره علوم حوزوی است، امروز بسیاری از طلاب در عرصه نوشتن و قلم زدن نسبت به گذشته گستره کمی وکیفی خوبی پیدا کردهاند. همچنین آشنایی طلاب با علوم و فنآوری و نرم افزارهای جدید قابل مقایسه با گذشته نیست.
وی افزود: امروز با نگاه به جامعه در مییابیم که جامعه کنونی ایران اسلامی و جامعه جهانی اقتضائات خاصی دارد و طلبهای موفق است که این اقتضائات خاص را بشناسد و برای آنها برنامهریزی کند، تا به محض ورود به جامعه بتواند سخن خود را با شناخت جامعه جدید، کاربردی بیان و جوانان را جذب کند.
محقق و پژوهشگر حوزوی تصریح کرد: یک طلبه برای شناخت فضاهای جدید نیازمند اطلاعات جدید است، امروز مردم انتظارات گوناگونی از حوزههای علمیه دارند، باید بجا یا نابجا بودن خواستههای مردم از اهداف و کارکردهای طلبگی برای طلبه مشخص شود تا طلبه براساس آنها عمل و تلاش کند.
رییسی گفت: اگر کارکرد ذاتی طلبگی تبلیغ است باید دید در چه مباحث، صحنهها، عرصهها و شیوههایی باید تبلیغ صورت بگیرد، اگر ما به دنبال رفع آسیب ها از فضاهای طلبگی و پیشرفت طلبگی هستیم باید بینش صحیح درباره اهداف طلبگی و کارکرد ذاتی طلبگی به طلبه ها داده شود.
وی ادامه داد: همچنین باید فضای طلبه های جدیدالورود روشن و اهداف را یادآور شد، مسیرها و شیوهها را بیان کرد و درصورت تحقق این مسأله، طلبه بر اساس آن نقشه و میثاق عمل می کند و به پیش می رود، در غیر این صورت طلبه نمیتواند مسیر را صحیح تشخیص دهد و دچار سردرگمی ی میشود، لذا مسأله رفع تحیر مسألهای مهم است، باید این تحیر و سرگردانی را با کمک، دادن بینش دقیق جامع، پیرامون تحصیل، تبلیغ و تکالیف اجتماعی طلبه برطرف کنیم.
پژوهشگر حوزوی اضافه کرد: یکی از راههای ایجاد نشاط در طلبه و صبوری در برابر مشکلات دوران طلبگی، پرداختن و اهمیت دادن به مباحث اخلاقی است، تاکیدات امام راحل و مقام معظم رهبری بر این بود که عالم باید مهذب باشد، چراکه خطر عالم غیر مهذب بسیار بیشتر از کسی است که از سواد آن چنانی برخوردار نیست، بنابراین علم باید توأم با تهذیب و اخلاق باشد، همچنین علم در فضای طلبگی باید توأم با تقوا باشد.
رییسی تاکید کرد: برای ایجاد نشاط در حوزهها علاوه بر برطرف ساختن موانع علمی و پیشرفت علم، باید به طلاب کمک کنیم تا در مسیر تقوا، تهذیب و اخلاق قرار گیرند، درسهای اخلاق به صورت منظم برگزار و با دادن اطلاعات و بیان اهمیت و برنامهریزی، طلاب را علاقهمند به حضور در درسهای اخلاق کنیم.
محقق حوزوی در پایان گفت: همچنین باید مطالب اخلاقی در سطح درک طلاب باشد، مطالب اخلاقی که توسط اساتید بیان می شود نباید با ارائه شیوه و راهکارهای مختلف باعث حیرت بیشتر طلاب شود، اساتید اخلاق باید با سطح فهم طلاب و تواناییهای طلاب از درسها و راهکارهای گذشته آشنا شوند، راهکارهای متعارض و متفاوت سبب حیرت طلاب در مسیر تهذیب اخلاق و کسب تقوا می شود.
انتهای پیام/
سایت
چهل حدیث در مورد حجاب زن و مرد
1- امام على علیه السّلام فرموده اند : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست . غرر الحکم(5820)
2- امام صادق علیه السلام می فرمایند: حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد. ( المستدرک، ج5)
3- امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار میدهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمیداری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بیحساب و بیرویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر میتوانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند
4- حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند
5- رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان میخندند) زمانی است که زن بیحجابی و بدحجابی میمیرد، و بستگان او را در قبر میگذارند و روی آن زن را با خشت و خاک میپوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان میخندند و میگویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک میکرد و به گناه میانداخت(پدر و برادر و شوهرش و…از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را میپوشانند.
6- در یک روز بارانی حضرت علی(علیهالسلام) با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در بقیع بودند که زنی سوار بر الاغ از آنجا عبور میکرد. ناگهان پای الاغ در چالهای فرو رفت و زن از بالای آن به زیر افتاد. رسول خدا به سرعت روی خود را برگرداند. حاضران به رسول خدا گفتند این زن شلوار به تن دارد. حضرت سه بار فرمود: خداوند زنان شلوار پوش را رحمت کند. سپس فرمودند: ای مردم! شلوار را به عنوان پوشش برگزینید؛ چرا که از پوشانندهترین لباسهای شماست. و بهوسیلهی آن از زنان خود به هنگام خروج آنان از منزل محافظت کنید. (البته باید توجه داشت که پیامبر، شلوار را به عنوان مکمل پوشش مطرح کردند، نه جایگزین پوشش!)
7- پیامبر فرموده اند:خدا مردانی را که شبیه زن میشوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمیدهند ، نفرین کرده است.
8- رسول خدا(ص) فرمودند:سه گروه، هرگز داخل بهشت نمیشوند :1- زنی که خود را درلباس وحرکات وامور دیگر شبیه مرد سازد و…
9- امام علی علیه السلام می فرماید: بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد.
10- در حدیث قدسی آمده است :به بندگانم بگوئیدبه لباس دشمنانم در نیایند و خود را شبیه دشمنان من نکنند که در این صورت آنها هم دشمنان من خواهند بود.
11- پیامبر می فرمایند:خداوند شما را از عریان شدن نهی کرده است پس شرم کنید از فرشتگانی که همراه شما هستند همان گرامیانی که از شما جدا نمی شوند مگر هنگام قضای حاجت و خلوت کردن با همسر
12- از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پرسیدند: آیا در تنهایی میتوانیم کشف عورت کنیم؟ حضرت جواب دادند: خداوند بیش از مردم سزاوار است که از او شرم شود.( سنن ابن ماجه )
13- رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)فرمودند: خداوند شما را از عریان شدن بازداشته است؛(بحار الانوار ج. 56) لذا از عریان شدن بپرهیزید.( سنن الترمذی )
14- حضرت علی(علیهالسلام) می فرمایند: وقتی کسی عریان شود، شیطان به او نظر میاندازد و در او طمع می کند؛ پس خود را بپوشانید.( تهذیب )
15- پیامبر سه بار فرمود :خدایا ! زنان شلوار پوش را بیامرز . اى مردم ! شلوار بپوشید که شلوار پوشاننده ترین جامههاى شماست و زنان خود را در موقعى که بیرون مىآیند با شلوار حفظ کنید.
16- پیامبر فرمود: صیانت زن او را شادابتر و زیبایىاش را پایدارتر مىکند
17- پیامبر فرمود: غذائی بخور که خود می پسندی ولی لباسی بپوش که مردم می پسندند
18- در روایت است که برای پیامبر چند قواره پارچه آوردند پیامبر قواره ای را به یکی از یاران خود داد و به او فرمود که این را دو قسمت کن: قسمتی را برای خود جامه کن و قسمت دیگر آن را به همسرت بده تا برای خود روسری کند. بعد به وی فرمود: به همسرت بگو برای این پارچه آستری فراهم کند تا بدن وی از زیر آن نمایان نباشد.( سنن أبی داود، ج 2)
19- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هلاکت زنان امت من در دو چیز است: «طلا و لباس نازک».( شیخ مفید، امالی).
20- حضرت علی(ع) فرمودند: بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.
21- اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم(ص) آمد درحالی که جامههای نازک و بدن نما پوشیده بود.رسول اکرم(ص)روی خویشرا ازوی برگرداند و فرمود:ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر ازمچ دست به پایین و صورتش(الدرالمنثورج 5)
22- رسول خدا(ص) وضعیت دوران ما را از قبل پیش بینی میکنند: در آخر امت من، مرد نماهایی هستند که سوار بر وسایل نقلیه خود، بر در مساجد پیاده میشوند. زنان اینان، پوشیدههایی برهنهاند که موهایشان برآمده است. اینها زنان نفرینشدهاند.( المحاسن، ج1)
23- رسول خدا(ص) میفرماید: برای زن جایز نیست مچ پایش را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت میکند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ میشود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت میکنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است.هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمیکند و همچنین موی سر و مچ پای خود را نمایان نمیسازد و هر زنی که این کارها را برای غیرشوهرش انجام دهد دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسیت به خود خشمگین کرده است.
24- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:1- زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیرشوهر مگذار و در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن و مچ پا را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید.
25- پیامبر اکرم(ص)زنان را از پوشیدن لباسهای توجه برانگیز بر حذر میداشتند.
26- امام صادق(ع) به یکی ازخواهران محمدبن ابیعمیر فرمود : وقتی که به دیدار برادرت رفتی لباسهای رنگارنگ و تحریکآمیز برتن نکن.
27- رسول حق (ص) به حولا فرمود :روسرى خود را که جلب نظر مى کند نشان مده اگر چنین کنی دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده ای.
28- امام رضا (ع):هر کس لباس بپوشد تا مباهات و جلوه گری کند خدا رحمتش را از او باز می دارد .(همراه با نماز)
29- پیامبر فرمود: لباسی بپوش که انگشت نمای مردم نشوی و عزت واحترامت هم محفوظ بماند.
30- فضیل بن یسار می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم که آیا ساعد های زن از قسمتهائی است که باید از غیر محارم بپوشاند ؟ فرمود بلی و آنچه زیر روسری قرار می گیرد باید پوشیده شود همچنین از محل دستبند به بالا باید پوشیده شود . (کافی جلد 5 )
31- نمایان ساختن تمام بدن برای زوج رواست و سر و گردن را می توان در برابر پسر و برادر آشکار کرد، اما در برابر نا محرم باید از چهار پوشش استفاده کرد: پیراهن (درع)، روسری (خمار)، پوششی وسیع تر از روسری که بر روی سینه می افتد (جلباب) و چادر (ازار).(مجمع البحرین).
32- عایشه می گوید: دختر عبدالله بن طفیل که برادر مادری من بود در حالی که زینت کرده بود به خانه ام آمد. در همان هنگام پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز وارد شد و هنگامی که او را دید از او روی برگرداند. عایشه گفت یا رسول الله این دختر، بردار زاده من و خردسال است! پس پیامبر فرمود: هنگامی که زن به دوران عادت ماهانه رسید بر او جایز نیست که جز روی خود موضع دیگری را نمایان کند.( جامع البیان، ج 9)
33- امام صادق(ع) میفرمودند:«سزاوار نیست زن مسلمانی، لباسی بپوشد که بدن وی را نمیپوشاند»
34- عبداللّه بنعباس، مفسّر و شاگرد سرشناس امیرالمؤمنین علی(ع) گفته است:زن (باید) مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.»( مجمع البیان، ج7)
35- از حدیث امام باقر استفاده میشود که محارم زن مانند برادر، پدر و … حق ندارند به همه جای زن بنگرند و زن نیز نباید بگذارد پایینتر از جای گردنبد و بالاتر از مچ دست آشکار گردد. چنین نیست که زن نزد محرمها، هر لباسی بپوشد و با هر آرایشی بیرون آید واندام خود را بنمایاند.
36- یکی از اصحاب پیامبر میگوید روزی نشسته بودم و لباسم کنار رفت و ران پایم پیدا شد. پیامبر که در حال عبور بودند، به من گفتند: ران خود را بپوشان که جزء عورت است.( مسند احمد )(قابل توجه برخی آقایان)
37- حضرت موسی(علیهالسلام) آنقدر بر پوشیدگی خود محافظت میکرد که مردم میپنداشتند وی بیماری جسمانی دارد. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) دربارهی او میفرمود: همانا موسی مردی باحیا و پوشیده بود که به دلیل حیایش، هیچ نقطه از بدن وی دیده نشد و لذا هنگامی که میخواست وارد آب شود تا بدنش وارد آب نمیشد، لباس خود را بیرون نمیآورد؛ در حالی که بنیاسرائیل حیا نمیکردند و در برابر هم برای شستشو برهنه میشدند و به یکدیگر نگاه میکردند.
38- پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) هم هرگاه میخواستند غسل کنند، کسی بهوسیلهی پرده ایشان را مستور میساخت.
39- امام صادق(علیهالسلام) پوشیدگی شدید لقمان را از علل حکیم شدن وی میدانند. (قابل توجه کسانی که می گویند پوشش فقط برای زن است)
40- پیامبر روزی یکی از کارگران خود را دید که در فضای باز غسل میکند. به وی فرمود: نمیبینم از خدایت شرم کرده باشی! مزدت را بگیر ما نیازی به تو نداریم.( المصنف )
سایت:http://hejabeislami.parsiblog.com/
چهل حدیث درباره آداب غذا خوردن
پیشنهادهایی برای صرفه جویی
در صرفه جویی و پس انداز کردن یکی از اجزای جدایی ناپذیر زندگی های امروزی است. اگر می خواهید در زندگی امروزی موفق باشید باید روش های صرفه جویی و پس انداز کردن را بلد باشید.
صدای ایران- هیچ چیز به اندازه ولخرجی آزاردهنده نیست. این ویژگی که متأسفانه در افراد زیادی به چشم می خورد باعث می شود پولی را که به زحمت به دست آورده اند به آسانی و در یک چشم برهم زدن از دست بدهند و همیشه محتاج و نیازمند کمک دیگران باشند در حالی که عده دیگری از افراد ممکن است با میزان درآمد بسیار کمتر همه نیازهای منطقی شان برآورد شود و حتی اندوخته قابل توجهی هم داشته باشند.
به همین دلیل از گذشته های بسیار دور، در فرهنگ ما صرفه جویی، کار پسندیده و ولخرجی، کار نکوهیده تلقی شده است. صرفه جویی کار زیاد مشکلی نیست و با کمی توجه و دقت به عملکرد افراد صرفه جو و سرمشق گرفتن از آنها می توان جلوی بسیاری از هزینه های غیرضروری را گرفت.
با نگاهی به زندگی خوب و راحت برخی افراد فکر می کنیم که حتما آنان از درآمد خیلی خوبی برخوردار هستند اما اگر کمی در مورد شیوه زندگی افراد هم طبقه دقت کنیم، متوجه می شویم که این افراد شاید در میزان درآمد با ما یکی باشند اما در خرج کردن و پس انداز خود دقت زیادی به خرج می دهند.
شما هم می توانید پولی که به سختی به دست آورده اید را آن طور که می خواهید خرج کنید و مقداری از آن را نیز پس انداز کنید. همیشه مخارج ماهانه خود را یادداشت کنید تا بتوانید صورتی کلی از اقلامی که بابت شان هزینه می کنید داشته باشید و میزان هزینه ها را بدانید.
از سبد مصرفی خانوار اطلاع داشته و طبق برنامه زمانی و اولویت ها هزینه کنید تا از مخارج زائد و غیرضروری اجتناب کرده باشید.
شما با دسته بندی هزینه ها جاهای هدررفت سرمایه و حتی نابجا خرج کردن را کشف می کنید. هزینه های خانوار شامل: ۱ مصارف خوراکی ۲ پوشاکی ۳ بهداشتی ۴ درمانی ۵ انرژی ۶ آموزشی ۷ فرهنگی ۸ تفریحی ۹ خدمات نگهداری و تعمیر ۱۰ تزیینی و تجملی است.
برنامه های اقتصادی زندگی مان، رفتارهای اقتصادی ما را بروز می دهد و شخصیت اقتصادی ما شناخته می شود. فکر نکنید وقتی صرفه جو و بجا خرج کن هستید دلیل بر خسیسی شما می شود.
خانواده ای را درنظر بگیرید که برای خرید پوشاک در سال ۲ بار بیشتر اقدام نمی کنند و آن ۲ بار هم از مراکز اصلی و محل توزیع و تولید خریداری می کنند تا بدین صورت در وقت و هزینه خود صرفه جویی کرده باشند. از نظر منطقی آنها خسیس هستند؟
نکاتی در صرفه جویی وجود دارد که با رعایت آنها می توان به اقتصاد خانواده کمک کرد
1 - هنگامی که برای خرید مایحتاج خود به فروشگاه محل می روید، سعی کنید آن چیزی را بخرید که مورد نیاز شماست. برای این کار می توانید مایحتاج خود را به ترتیب اولویت روی یک صفحه کاغذ یادداشت کنید. مراقب باشید هیچ گاه کالاهای متنوع فروشگاه با بسته بندی های زیبا شما را تحت تأثیر قرار ندهد.
2 - همیشه هنگام بیرون رفتن از منزل به یاد داشته باشید که فقط به مقدار مورد نیاز پول به همراه داشته باشید؛ هیچ وقت پول اضافی با خود حمل نکنید که این پول علاوه بر اینکه ممکن است مورد دستبرد قرارگیرد می تواند به سرعت خرج شود.
3 - هنگامی که برای انجام کاری بیرون می روید در وهله اول هدف خود را از این عمل مشخص کنید. هیچ گاه وقت خود را بیهوده درخارج از خانه نگذرانید. به یاد داشته باشید زمانی به بیرون بروید که هدف آن برایتان مشخص شده باشد.
4 - برای اینکه وسایل و لوازمی که قبلا شما خریده اید بهتر و بیشتر عمر کرده و مورد استفاده قرارگیرد باید هر چند وقت یکبار به سرویس کردن آنها بپردازید.
5 - همیشه آنچه را نیاز دارید از محل اصلی آن خریداری کنید.
6 - هیچ گاه بیش از آنچه در توان دارید خرج نکنید.
7 - در یک بانک حساب پس اندازی برای خود داشته باشید. سعی کنید در بانکی حساب خود را افتتاح کنید که سود بیشتری به شما می دهد.
8 - اگر برایتان مقدور است زودتر از خانه بیرون رفته و از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنید تا هزینه های نگهداری ماشین و مخارج سنگین ایاب و ذهاب به شما فشار نیاورد.
9 - بعضی از مواد غذایی انرژی بیهوده دارند؛ انواع شیرینی و نوشابه که هزینه سنگینی را به خانواده تحمیل می کنند؛ پس در خرید آنها با احتیاط رفتار کرده و برایشان هزینه نکنید.
10 - موادی که فسادپذیر هستند و عمر کوتاهی دارند را تا مصرف نکرده اید خریداری نکنید.
11 - در مصرف انرژی با استفاده از روش های مختلف صرفه جویی کنید؛ مانند استفاده از لامپ های کم مصرف از جمله مهتابی و فلورسنت که شاید گران تر باشند ولی در درازمدت هزینه اولیه را برمی گردانند.استفاده از تلفن در ساعت هایی که قیمت تلفن ارزان تر اعلام شده است.
در مصرف سوخت نیز زمانی که برای شست وشو نیاز به آب گرم ندارید، بکار نبرید و همیشه بدانید هزینه مصرف انرژی، تصاعدی حساب می شود.
12 - همیشه بدانید خواب خوب، ورزش و تغذیه مناسب که حتی می تواند شامل یک نوع میوه و سبزی هم باشد به تندرستی شما کمک کند زیرا هزینه درمان از پیشگیری و هزینه تعمیر از نگهداری گران تر است. بهتر است در حفظ و نگهداری وسایل و لوازم زندگی و خانه مان کوشا باشیم.
نکاتی دیگر درباره مدیریت صحیح درآمد
میان خواستن و احتیاج داشتن تفاوت بسیار می باشد. احتیاجات زندگی آن دسته از مواردی است که بدون آن ادامه حیاط تقریبا غیرممکن و دشوار می شود. مانند محلی برای زندگی، غذا، لباس و… اما موارد دیگری مانند داشتن یک ماشین، پوشیدن لباس های مد روز، داشتن بهترین وسیله صوتی یا کامپیوتر و… از مواردی است که لزوما زندگی شما بدون آن مختل نمی شود، به اینگونه موارد خواسته می گوییم.
آرزوها و خواسته های انسان تمامی ندارد اما باید توجه داشت که این آرزوها باید مطابق با اندازه های ما باشد. بنابراین همواره میان خواسته و نیاز خود تفاوت بگذارید و بیشتر بفکر نیاز باشید تا خواسته.
سایت:http://sedayiran.com/
رنگهای زیبا ولی سمی
استفاده از رژلب های سرب دار منجر به ناباروری، کمخونی و … می شود
رژلب، به عنوان اولین ابزار آرایشی و بهداشتی شناخته شده است و تا به امروز همچنان مورد استفاده بانوان قرار میگیرد. رژلبهای شیمیایی که امروزه مصرف بسیار زیادی دارند، دارای سرب زیادی برای ماندگاری رنگدانه هستند.
سرب مادهای است سمی که از طریق پوست جذب میشود و برای بدن بسیار ضرر دارد.
متاسفانه درصد بالایی از رژلبها دارای مواد اکسیدآهن، پلی اتیلن و دیاکسید تیتانیوم هستند و خطر ابتلا به سرطانهای ریوی و سینه هنگام استفاده از آن بالاست.
ترکیبات مضر
فرمالدئید که در خیلی از محصولها مثل رژلب، لاک ناخن و.. یافت میشود، باعث التهاب و تحریک پوستی و درصورت تماس مزمن باعث ضعف عمومی میشود. رنگهای شیمیایی متعددی که در محصولهای مختلف به ویژه محصولهای زیبایی و آرایشی مصرف میشود، میتواند درصورت رعایت نکردن استانداردهای خاص، مشکل ساز باشد. گاهی این رنگها برای ایجاد رنگ خاصی با هم ترکیب میشوند که علاوه بر عوارض پوستی، میتواند عوارض متعدد داخلی نیز داشته باشد. به ویژه در مورد رژلب که در طول روز چند بار تکرار میشود و احتمال دارد با خوردن هر نوع ماده غذایی مقداری از آن مستقیما نیز وارد بدن شود.
مواد تشکیل دهنده رژلب
اگرچه مقدار هر یک از این مواد در ساخت رژهای لب متفاوت است، اما مواد اصلی تشکیل دهنده انواع رژلب به این شرح است:
موم: موم به دلیل حالتپذیری زیادی که دارد، به عنوان عنصری شکلدهنده در رژهای لب مورد استفاده قرار میگیرد. ترکیبی از سه موم را میتوان در رژهای لب یافت: موم زنبور عسل، موم گیاه کندلیلا و موم کارنابا که از برگهای نخل برزیلی گرفته میشود و گرانتر از بقیه مومها است.
روغن: روغن کرچک، روغن نباتی، لانولین و روغن معدنی در تهیه رژهای لب استفاده میشوند. همچنین کره کاکائو نیز از اجزای تشکیل دهنده رژها است.
موم و روغن از مهمترین اجزای تشکیل دهنده رژلب هستند و حدود ۶۰ درصد وزن آن را شامل میشوند.
مواد سمی موجود در برخی رژلبها
سرب: عوارض سرب در صورت استفاده غیر مجاز این ماده سمی در ترکیب رژلب و خورده شدن آن شامل ناباروری، کمخونی، عقب ماندگی ذهنی و سرطان است.
قطران زغال سنگ: به عنوان رنگدانه برای رنگآمیزی رژهای قرمز استفاده میشود. این مخلوط سمی درصورت بلع باعث تهوع، سردرد و سوزش پوست میشود.
رنگهای دریاچهای: استفاده از رنگهای محلول در آب دریاچهها (که در اثر واکنشهای شیمیایی، گیاهان و سنگهای موجود در رودخانهها به وجود میآیند، بسیار سمی و سرطانزا هستند که باعث تحریک پوست و ایجاد سرطانهای پوستی میشوند.
خوشبوکنندهها: این نوع عطرها به دلیل دارا بودن ترکیبات شیمیایی، میتوانند التهاب، خشکی و ترکخوردگی لبها را باعث شوند.
بر اساس آمار جمعآوری شده، صرف نظر از جذب پوستی مواد آرایشی، زنان در طول زندگی خود حدود ۲ کیلوگرم رژلب را میبلعند که خطر ابتلا به سرطانهای ریه و سینه را در زنان به طرز چشمگیری افزایش میدهد.
اکنون که به مواد تشکیل دهنده رژلبها پی بردید، موقع انتخاب آن بیشتر دقت کنید و رژلبی را برگزینید که تا حد امکان حاوی ترکیبات طبیعی باشد و مواد سمی در آن به کار نرفته باشد.
منبع:tabnak.ir
احادیثی راجع به استعمال عطر
حدیث (1) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَلطّيبُ يَشُدُّ القَلبَ؛
بوى خوش قلب را تقويت مى كند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص510، ح6
حدیث (2) پيامبر صلى الله عليه و آله :
إِنَّ خيارَ عِبادِ اللّه الموفونَ المُطَيِّبونَ؛
بهترين بندگان خدا كسانى هستند كه به وعده وفا كنند و بوى خوش بكار برند.
نهج الفصاحه ص 326 ، ح850
حدیث (3) پيامبر صلى الله عليه و آله :
صَلاةُ مُتَطَيِّبٍ أَفضَلُ مِن سَبعينَ صَلاةً بِغَيرِ طيبٍ؛
يك نماز با عطر بهتر از هفتاد نماز بدون عطر است.
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص511، ح7
حدیث (4) امام صادق عليه السلام :
ما طابَت رائِحَةُ عَبدٍ إِلاّ زادَ عَقلُهُ؛
هيچ كس خوشبو نگرديد مگر اين كه بر عقلش افزوده شد.
مستدرك الوسائل و مستنبط المسایل ج1، ص418، ح1044
حدیث (5) پيامبر صلى الله عليه و آله :
ثَلاثٌ حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ: اَلغُسلُ يَومَ الجُمُعَةِ و َالسِّواكُ وَ الطّيبُ؛
سه چيز است كه بر هر مسلمانى لازم است: غسل جمعه، مسواك زدن و استعمال بوى خوش.
نهج الفصاحه ص 414 ، ح1256
حدیث (6) پيامبر صلى الله عليه و آله :
خَمْسٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلينَ: اَلْحَياءُ وَ الْحِلْمُ وَ الْحِجامَةُ وَ السِّواكُ وَ التَّعَطُّرُ؛
پنج چيز از سنت پيغمبران است: حيا، حلم، حجامت، مسواك و عطر زدن.
نهج الفصاحه ص462 ، ح 1463
حدیث (7) پيامبر صلى الله عليه و آله :
لايَنبَغى لِلرَّجُلِ أَن يَدَعَ الطّيبَ فى كُلِّ يَومٍ فَإن لَم يَقدِر عَلَيهِ فَيَومٌ و َيَومٌ لا، فَإِن لَم يَقدِر فَفى كُلِّ جُمُعَةٍ وَ لا يَدَع؛
شايسته است كه مرد هر روز از عطر استفاده كند، اگر هر روز نتوانست، يك روز در ميان عطر زند و چنانچه اين هم مقدورش نبود جمعه ها را ترك نكند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج6، ص510، ح4
حدیث (8) امام باقر عليه السلام :
جاءَتِ امرَأَةٌ إِلى رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَت: يا رَسولَ اللّه ما حَقُّ الزَّوجِ عَلَى المَرأَةِ؟ قالَ: … وَ عَلَيها أَن تَطَيَّبَ بِأَطيَبِ طيبِها؛
زنى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول اللّه ، حق مرد بر زن چيست؟ حضرت فرمودند:… و اينكه خود را براى او بيارايد و با بهترين عطرها خوشبو كند.
كافى(ط-الاسلامیه) ج5، ص508، ح7
حدیث (9) پيامبر صلى الله عليه و آله :
ـ فى أَحكامِ النِّساءِ ـ لايَجوزُ لَها أَن تَتَطَيَّبَ إِذا خَرَجَت مِن بَيتِها؛
جايز نيست زن با بوى خوش از خانه بيرون برود.
خصال ص 587 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 100، ص255، ح1سایت:http://old.aviny.com/
اما با ید در نظر داشت بوی خوش بانوان نباید به مشام نامحرمان برسد .
اثرات مخرب امواج وای فای بر سر انسان
جسد کشف شده ی فرعون
تصویری که در بالا مشاهده میکنید، تصویری رامسس دوم، فرعون مصر باستان و به باور بسیاری از مورخان همان فرعون معروف زمان موسی (ع) است.
به گزارش صدای ایران، جسد مومیاییشده او، هماکنون در موزه رویال شهر قاهره نگهداری میشود. فرعون حاکم ستمگری بود که از پذیرفتن تعالیم موسی (ع) اجتناب کرد. رامسس باور داشت که خودش خداست، بنابراین از پذیرفتن دعوت حضرت موسی (ع) به سمت پرستش خدا دوری میجست. حضرت موسی (ع) به همراه برادرش حضرت هارون (ع) و حضرت یوشع به سمت فرعون رفت ولی او با نیروهایش به سمت مردم و پیغمبر خدا یورش برد. حضرت موسی (ع) نیز مردم بنیاسرائیل را به سمت دریای سرخ برد و فرعون و سپاهیانش نیز در آن دریا غرق شدند.
اما برخی از مورخان در مورد این جسد نظرات متفاوتی دارند. برخی از پژوهشگران معتقدند که این جسد مربوط به یک فرعون دیگر به نام مرنپتاه است. اما با توجه به آیات قرآن و برخی مدارک تاریخی دیگر، احتمال رامسس دوم بودن این جسد مومیایی بیشتر است.
هم در قرآن و هم در انجیل ذکرشده است که فرعون در دریا غرق شد. اما در قرآن مجید ذکرشده است که جسد او در دریا سالم ماند تا عبرتی برای آیندگان شود. این نکته ظریف قرآنی اشاره به مومیای شدن جسد رامسس دوم دارد. این جسد در سال ۱۸۸۱ میلادی و به همراه دستهای دیگر از مومیاییهای خاندان سلطنتی مصر کشف شد. باستان شناسان به علت ترس از دزدیده شدن آنها توسط سارقان، آنها را از مکان اولیه بیرون آوردند و دوباره در مکانی دیگر به نام دیر البهاری دفن کردند. در زمان کسی در مورد آیات قرآنی راجع به رامسس نمیدانست.
در قرآن آمده است که خداوند میگوید ما بنیاسرائیل را از میان دریا رد گردیم. در قرآن ذکرشده است که فرعون و سپاهیانش به دنبال موسی (ع) و مردمش بودند. در قرآن آمده است که زمانی که فرعون در حال غرق شدن بود، اعتراف کرد که خدای موسی (ع) خدای واقعی است و من نیز یک مسلمان هستم. داستان موسی (ع) و فرعون به یکی از شگفتانگیزترین داستانهای دینی و قرآنی تبدیلشده است. امروزه گردشگران زیادی از این جسد مومیایی دیدن میکنند.
سایت:https://www.google.com
علت عذاب همگانی قوم لوط
چرا تمام قوم لوط به جرم همجنسگرایی مردان دچار عذاب شدند، با آنکه میان آنان زنان و بچههای بیگناه وجود داشتند؟!
پرسش
چرا تمام قوم لوط نابود گشتند، در حالیکه ممکن بود در بین آنها زن و بچههایی بیگناه وجود داشته باشد، حال آنکه قوم لوط به دلیل لواط و ارتباط مرد با مرد مورد عذاب قرار گرفته است؟
پاسخ اجمالی
1. آنگونه که از تعالیم اسلامی برمیآید، عذابهای عمومی ویژه افراد گناهکار نیست. منتها افراد بیگناه دچار عذاب قیامت نخواهند شد. قرآن کریم در این باره هشدار داده و میفرماید: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّة»؛[1] و از فتنهاى پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانى از شما که ستم کردند نمیرسد (بلکه دامنگیر همه میشود).
هر گاه در جامعهاى فساد و گناه شایع شود، وظیفه مؤمنان است که در مقابل فساد بایستند و از آن جلوگیرى کنند. مؤمنان باید بدانند که خوب بودن و گناه نکردن آنها کافى نیست، بلکه باید علاوه بر اصلاح نفس خویش، در فکر دیگران هم باشند و در اصلاح جامعهاى که در آن زندگى میکنند بکوشند و این همان وظیفه امر به معروف و نهى از منکر است که دو واجب دینى است.
طبق یک سنّت الهى، هر گاه در جامعهاى فساد و گناه رواج یابد و خدا بخواهد به آن جامعه بلا نازل کند، این بلا فقط بر اهل فساد و ستمگران نازل نخواهد شد، بلکه دامن کسانى را نیز خواهد گرفت که به وظیفه تبلیغى و اصلاحى خود عمل نکردهاند و ستمگران را با سکوت خود تشویق نمودهاند. این آیه از همین سنّت الهى خبر میدهد و خطاب به مؤمنان میفرماید: از عذابى بترسید که فقط سراغ ستمگران از شما نخواهد آمد؛ یعنى این عذاب عمومى خواهد بود و مؤمنان را هم در برخواهد گرفت.[2]
چنانکه در حدیثى از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: خداوند (عز و جل) هرگز عموم را به دلیل عمل گروهى خاص مجازات نمیکند، مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار گرد و توانایى بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند، در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد. [3]
2. گذشته از این، در مورد زنان قوم لوط نیز باید گفت؛ آنان نیز به همجنسگرایی روی آورده بودند:
امام باقر(ع) در روایتی میفرماید: چون ابلیس دید که کارش در میان مردان پا بر جا شده، خویش را به شکل زنى در آورد و به سراغ زنان رفت و به آنان گفت: مردان شما با یکدیگر همجنسبازى میکنند؟ آنان گفتند: آرى، ما خود دیدهایم. ابلیس به زنان گفت شما هم این کار را بکنید و به آنان همجنسبازى را آموخت و زنان نیز به همدیگر اکتفا کرده و آنان نیز به همجنسبازى روی آوردند. [4]
گفتنی است؛ با آنکه در روایات آمده که زنان این قوم نیز دچار همجنسبازی بودند؛ اما همسر حضرت لوط(ع) به این دلیل مجازات نشده بود، بلکه دلیلش جاسوسی برای گناهکاران و خیانت به حضرت لوط(ع) بوده است.[5]
[1]. انفال، 25.
[2]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج 4، ص 351، بیجا، بیتا.
[3]. شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 6، ص 218، ح 17736، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[4]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 110- 111، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[5]. سید مرتضى علم الهدى، على بن حسین، نفائس التأویل، ج 2، ص 440، بیروت، شرکه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1431ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 301، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
سایت:http://www.islamquest.net/
پاسخ به اینکه آیا بقایایی از عذاب قوم عاد، ثمود و ... امروزه وجود دارد؟
آیا بقایایی از عذاب قوم عاد، ثمود و … امروزه وجود دارد؟ اگر دارد در چه کشورهایی است تا بتوان با اطمینان بیشتری به وجود آنگونه عذابها ایمان آورد؟
پرسش
آیا بقایایی از عذاب قوم عاد، ثمود و … امروزه وجود دارد؟ اگر دارد در چه کشورهایی است تا بتوان با اطمینان بیشتری به وجود آنگونه عذابها ایمان آورد؟
پاسخ اجمالی
با توجه به توصیفاتی که خداوند متعال از اقوامی؛ مانند قوم ثمود، یا قوم لوط در قرآن آورده، همچنین یافتههای باستانشناسی و شواهد تاریخی آثاری از بقایای چنین اقوامی در گذشته باقی مانده است، به طور مثال بقایای قوم ثمود در منطقه مدائن صالح شبه جزیره عربستان با اوصافی مشابه آنچه در قرآن آمده، یافت شده است. در این رابطه دو نکته را باید توجه داشت:
1. عذابهایی که اقوام مختلف دچار آن شدهاند؛ مانند طوفان حضرت نوح(ع)، تندباد قوم عاد، صیحه و زلزله قوم ثمود، بارش سجیل بر سر قوم لوط و نمونههای مانند آن که در قرآن و منابع روایی آمده است، به گونهای نیست که اثر خود آن عذابها در زمین مانده باشد؛ چرا که آن عذاب برای به هلاکت رساندن کافران و مستحقان عذاب نازل شده است؛ باقی ماندن اثر زلزله جز ویرانی خانههایشان چیزی نیست و طوفان نوح نیز چون پس از آن فروکش کرد، خود سنگ سجیل هم اگر در زمین باقی مانده باشند بعد از گذشت سالیان متمادی به طور طبیعی اثر مشخصی از آنها برجای نمیماند.
2. نکتهی دوم این که یکی از اهداف قرآن، از بیان آنچه بر سر اقوام گذشته آمده، این بوده تا مخاطبان قرآن نگاهی به آثار به جای مانده از گذشتگان کنند و ببینند آنهایی که در خلقت و نعمت خیلی بالاتر از مخاطبان قرآن بودند و در مقابل دعوت پیامبران گردنکشی کرده و آنها را انکار نمودند، با تمام ادعایی که داشته از آنها هیچ اثری باقی نمانده و دچار چه عاقبتی گردیدهاند، و برای پذیرش این فرموده قرآن همین مقدار کافی است که تمدنهایی با آن همه پیشرفت همه افراد آن(غیر از عده اندکی از پیروان انبیاء) به صورت ناگهانی از بین بروند و چیزی جز خرابه از آنها باقی نمانده است و لازم نیست که اثراتی از خود آن عذاب باقی مانده باشد، در واقع همین بقایا آثار همان عذابها است. در ضمن باید توجه داشت مردم آن مناطق اعتقادی به حفظ این آثار نداشتند؛ به ویژه اینکه حاکمان سعودی که نزدیک به یک قرن در این منطقه حکومت میکنند، بر اساس دیدگاه وهابیان نه تنها توجهی به حفظ و نگهداری آثار گذشتگان ندارند، بلکه تخریب و از بین بردن آنها را لازم میدانند.
پاسخ تفصیلی
این سؤال در حقیقت متشکل از دو پرسش است: 1. وجود شواهد و قرائنی بر وجود چنین اقوامی در گذشته که امروزه هم قابل مشاهده باشد. 2. وجود آثار عذابهایی که اقوام گذشته دچار آن شدهاند، تا نسبت به آن عذاب و عقاب اطمینان بیشتری حاصل شود.
بخش اول
طبق برخی از آیات قرآن و روایات وارده، این مطلب که آثار برخی از اقوام عذاب شده؛ مانند قوم عاد، لوط و ثمود تا زمان نبی مکرم اسلام باقی مانده است، ثابت است؛ یعنی در زمان نزول قرآن به طور قطع آثار و بقایای این اقوام و اخباری پیرامون اتفاقات آنها در آنجا وجود داشته است.
از جمله آیاتی که میتوان برای اثبات این مدعا استفاده کرد، این آیه شریفه است: «ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان براى شما آشکار است. شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود؛ از اینرو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالىکه بینا بودند».[1]
خداوند متعال در این آیه میفرماید مساکن آنها برای شما آشکار است. البته این معنا در آیات دیگری از قرآن کریم نیز وجود دارد: «آیا براى هدایت آنان کافى نیست که بسیارى از نسلهاى پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهاى (ویران شده) آنان راه مىروند! مسلّماً در این امر، نشانههاى روشنى براى خردمندان است».[2]
البته در بعضی روایات نیز شواهدی دال بر این مطلب وجود دارد. به عنوان نمونه، در غزوه تبوک پیامبر و یارانش به یکی از منازل که در سرزمین حجر[3] بود وارد شدند، ولی پیامبر به یارانش دستور داد که از آب آنجا چیزی بر ندارند.[4] بنابر این، وجود این آثار تا آن زمان قطعی است، اما سؤالی که مطرح میشود، این است که آیا پس از عصر پیامبر(ص) نیز آن آثار باقی مانده است یا خیر؟
با توجه به نشانههایی که خداوند متعال از خصوصیات اقوامی؛ مانند قوم ثمود معرفی میکند و با در نظر گرفتن بعضی آثار و نشانههای تاریخی و باستانی در مناطقی از شبه جزیره عربستان این احتمال را تقویت میکند که بقایای آن اقوام، برای عبرت جهانیان هنوز هم باقی باشد. به طور مثال خداوند متعال قوم ثمود را اینگونه تعریف میکند: … شما (قوم ثمود) را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش، قصرها براى خود بنا مىکنید و در کوهها، براى خود خانهها مىتراشید.[5] و قوم «ثمود» که صخرههاى عظیم را از (کنار) درّه مىبریدند (و از آن خانه و کاخ مىساختند).[6]
در جایی دیگر از مهارت آنها در ساختن خانههایشان میگوید: و (براى مساکن و جاهاى خودتان) از کوهها خانهها میتراشید در حالىکه (در ساختن آنها) ماهر و دانایید.[7]
با در نظر گرفتن بعضی شواهد تاریخی و بررسیهای انجام شده در شبه جزیره عربستان، در میان مسیر قدیمی مدینه و شام منطقهای وجود دارد به نام حجر که در آن بقایای تمدنی با ساختمانها و کاخهایی در دل کوهها دیده میشود، طبق گفته مورخان و شواهد و قرائنی که در آیات و روایات وجود دارد این مکان همان محل زندگی قوم ثمود بوده است؛ لذا اکنون آن منطقه را با نام «مدائن صالح[8]» میشناسند.[9]
اصطخری در مسالک میگوید: حجر قریهای کوچک با ساکنینی اندک است که در منطقه وادی القری واقع شده که در قرون گذشته دیار قوم ثمود بوده است، همان قوم ثمودی که در قرآن میفرماید: و به خاطر بیاورید (ای قوم ثمود) که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشتهایش، قصرها براى خود بنا مىکنید و در کوهها، براى خود خانهها مى تراشید. در آن منطقه آثار تراشیدن کوهها و ساختن منازلی در دل کوه ها دیده میشود که به آن کوهها «اثالب» میگویند.[10]
گواه دیگری که ثابت میکند آثار قوم ثمود تا قرون اخیر باقی بوده است، مطلبی است که در برخی از سفرنامهها و گزارشات از سفر حج آمده است: در سال 1312 خورشیدى که براى نخستین بار به حج رفتم در مراجعت از مکه معظمه پس از قریب سه ماه ایام بهار اقامت در مدینه طیبه از راه شام پیاده و سوار بر شتر بسوى شرق الاردن آمدم و دو تن از هموطنان ایرانى با ما همراه بودند از مدینه در برابر نقطه شمال و مقابل ستاره جدى بسوى شام روانه شدیم و پس از طى یازده منزل به مدائن صالح رسیدیم در دو طرف راه دو رشته کوههاى مخروطى دنبال هم قرار داشت که از ریگها و شنهاى زرد تیرهاى متحجر شده بود و از جلو این کوهها ساحتى در آورده بودند و از میانه آن ساحت که بمانند ایوانى از جلو کوه بریده شده بود درى کنده بودند و وارد شکم کوه شده و در آنجا یک سالون تقریبا چهار گوشه کنده بودند و در اطراف آن ایوانهائى از کوه تراشیده بودند. و اینها همان مدائن قوم صالح و منازل آنها هستند که تا کنون پس از چند هزار سال بجا ماندهاند و تراش و ساختمان درها از روى اصول مهندسى بوده است و برخى خانهها درهاى بزرگتر داشت و سر درهاى آنها نقاشى بود که معلوم میشد خانههاى سران قوم بوده است و نقشههاى آنها را از سنک حجارى کرده بودند و چون ما از این رشته کوهها گذشتیم و راه قدرى بسوى مشرق منحرف شد به یک رشته کوه پیوسته رسیدیم که در میان آن شکافى بود و ما از آن شکاف عبور کردیم و بکناره دشت رمل و شن زارى رسیدیم.[11]
البته در برخی منابع کلاسیک لاتین نیز در سدههای 1قم تا 2م، همچون دیودور صقلی، پلینی، بطلمیوس و اورانیوس به وصف قوم ثمود و محل زیست ایشان پرداختهاند. اما با شروع حرکت اروپاییان به سمت شرق، در قالب مفهوم کلی شرقشناسی، برخی یافتههای باستانشناسی دریچهای شد برای شناخت هر چه بیشتر این قوم تاریخی. واقعیت این است که ولستد و کارلس با سفر به شبه جزیرۀ عربستان و عکسبرداری از برخی کتیبهها که به نام کتیبههای ثمودی خوانده شدهاند (ولستد، II/189) و در ادامه، شارل دوتی با سفرش در 1877م به آن منطقه و یافتن انبوهی سنگ نبشته، آغازندۀ این مسیر بودند که با یافتههای پسینیان چون شارل هوبر (1882م)، ژوسان و ساوینیاک (1910م) و فیلبی (1936، 1951، 1953م)، این یافتهها که غالباً متعلق به سده های 4قم تا 3م است، تکمیل گشت (آذرنوش، 37-38؛ علی، 1/328-329؛ براندن، 44). آنچه در سطور بعد خواهد آمد، حاصل یکی انگاری ثمود نام برده شده توسط مورخان و قرآن کریم با قومی است که پدیدآورندۀ کتیبههای نامگذاری شده به ثمودی هستند.
پس از خواندن متن این کتیبهها و در نهایت یافتن واژۀ «ثمد» در آنها بود که لیتسبارسکی با توسع در نامبری، این سنگنبشتهها را «کتیبههای ثمودی» نامید (مثلاً نک : همو، 3(
از مجموعۀ داشتههای گوناگون و کتیبههای به دست آمده از مناطق شمالی شبه جزیره (مثلاً ریکمانس، 8) و همچنین برخی بناهای برجای مانده از آن دوره میتوان با رویکردی واقعیتر قوم ثمود را بازشناخت. با کنار هم گذاری اطلاعات منابع کلاسیک لاتین، میتوان گفت قوم ثمود در شرق دریای سرخ، در مناطق داخلی شبه جزیره در مدین، وادی سرحان و در همسایگـی لحیانیها و در شهرهای حجر (مدائن صالح) و دومـة ـ الجندل میزیستند (روسان، 4-7؛ ریکمانس، 7). اختلاف گفتهها دربارۀ زیستگاه ایشان در منابع کلاسیک بیشتر به سبب جابهجایی هایی است که قوم ثمود طی صدها سال انجام داده، و البته این امر بی شک متأثر از اوضاع سیاسی منطقه بوده است. به نظر میرسد اگرچه مجموعۀ قبایل ثمود هرگز به حکومت واحدی دست نیافت، اما در طول زمان از سدۀ 2 قم تا پایان سدۀ 2 م، ضمن تغییر مکان، سرزمین خود را گسترش داده، و عملاً قسمتهای وسیعی از شمال غربی شبه جزیره از حجاز و جوف و مرکز عربستان را زیستگاه خود ساخته بودند، گسترهای که عملاً تمام عربستان شمالی و مرکزی را در بر میگرفت (براندن، 30-31؛ اُلیری، 51).[12]
بنابر این، وجود بقایای قوم ثمود مورد تأیید منابع اسلامی، شواهد تاریخی و یافتههای باستانشناسی است، اما در رابطه با قوم عاد شاید نتوان با قاطعیت سخن گفت، ولی طبق گفتهی برخی از محققان قوم عاد در جنوب جزیرة العرب و در سرزمین یمن زندگی میکردند.[13] هر چند علامه طباطبایی، وجود بقایایی از این قوم را نفی کرده و میگوید: این سرزمین در جنوب جزیرة العرب بوده، ولى امروز هیچ اثرى از آن قوم در آن باقى نمانده و در اینکه در چه نقطه از جنوب واقع بوده اختلاف است.[14]
البته اگر به آیه 38 سوره عنکبوت مراجعه کنیم در خواهیم یافت که مساکن قوم عاد نیز مانند قوم ثمود برای مردم آن عصر مشهود بوده است. بعضی گزارشات پراکنده از یافتن بقایایی از ساختمانها و مساکن آنها در قسمت جنوبی شبه جزیره حکایت میکند.
در رابطه با قوم لوط و عذابی که دچار شدند، همچنین منطقه و محل زندگی آنها شواهدی از آیات قرآن، منابع تاریخی و بعضی دستآوردهای باستانشناسی وجود دارد که وجود قومی با چنین اوصافی را در کنار بحرالمیت یا بحر لوط در کشور اردن، تأیید میکند.[15]
بخش دوم
در این بخش که مربوط به آثار و بقایای عذابهای اقوام گذشته است، باید به چند نکته توجه داشت:
1. نوع عذابهایی که بر آنها نازل شده، آیا به گونهای بوده که باید آثارش تا امروز هم باقی بماند یا خیر؟
2. نقل عذابهایی که بر سر اقوام گذاشته آمده، و در قرآن و روایات از آنها سخن به میان آمده با چه هدفی انجام گرفته و در صدد اثبات چه چیزی بوده است؟
در پاسخ نکته اول باید گفت؛ عذابهایی که اقوام مختلف دچار آن شدهاند؛ مانند طوفان حضرت نوح، تندباد قوم عاد، صیحه و زلزله قوم ثمود، بارش سجیل بر سر قوم لوط و نمونههای مانند آن که در قرآن و منابع روایی آمده است، به گونهای نیست که اثر خود آن عذابها در زمین مانده باشد؛ چرا که آن عذاب برای به هلاکت رساندن کافران و مستحقان عذاب نازل شده و به همین میزان که آنها طعم عذاب را بچشند مثلا باقی ماندن اثر زلزله جز ویرانی خانههایشان چیزی نیست، و طوفان نوح نیز چون پس از آن فروکش کرد، خود سنگ سجیل هم اگر در زمین باقی مانده باشند، بعد از گذشت سالیان متمادی به طور طبیعی اثر مشخصی از آنها برجای نمیماند.
اما نسبت به نکته دوم که شاید از جهاتی دارای اهمیت بیشتری نیز باشد، باید توجه داشت که یکی از اهداف قرآن، از بیان آنچه بر سر اقوام گذشته آمده، این بوده تا مخاطبان قرآن نگاهی به آثار به جای مانده از گذشتگان کنند و ببینند آنهایی که در خلقت و نعمت خیلی بالاتر از مخاطبان قرآن بودند و در مقابل دعوت پیامبران گردنکشی کرده و آنها را انکار نمودند، با تمام ادعایی که داشته از آنها هیچ اثری باقی نمانده و دچار چه عاقبتی گردیدهاند،[16] و برای پذیرش این فرموده قرآن، همین مقدار کافی است که تمدنهایی با آن همه پیشرفت همه افراد آن (غیر از عده اندکی از پیروان انبیاء) به صورت ناگهانی از بین بروند و چیزی جز خرابه از آنها باقی نمانده است و لازم نیست که اثراتی از خود آن عذاب باقی مانده باشد، در واقع همین بقایا آثار همان عذابها است.
به هر حال بالاترین سند و پشتوانه ایمان ما به عذاب اقوام، گفتههای قرآن کریم است؛ این ایمان وابسته و منوط به وجود آثار تا به امروز نیست؛ در ضمن باید توجه داشت مردم آن مناطق اعتقادی به حفظ این آثار نداشتند، به ویژه اینکه حاکمان سعودی که نزدیک به یک قرن در این منطقه حکومت میکنند، بر اساس دیدگاه وهابیان نه تنها توجهی به حفظ و نگهداری آثار گذشتگان ندارند، بلکه تخریب و از بین بردن آنها را لازم میدانند.
[1]. عنکبوت، 38ش.
[2]. طه، 128.
[3] داستان قوم ثمود در قرآن با نام اصحاب الحجر نیز آمده است. به این جهت که محل سکونت آن در حجر بوده است.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 55، ص 328، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 26، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش.
[5]. اعراف، 74.
[6]. فجر، 9.
[7]. شعرا، 149.
[8]. صالح نام پیامبر قوم ثمود است.
[9]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 27.
[10]. اصطخری، ابو اسحاق ابراهیم، مسالک الممالک، ص ۱۹، دارصادر لیدن، افست بیروت، ۲۰۰۴م.
[11]. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضة من الکافی یا گلستان آل محمّد، ترجمه و شرح کمرهای، محمد باقر، ج 1، ص 350، کتابفروشی اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق.
[12]. حاج منوچهری، فرامرز، دانشنامه دبا فارسیhttp://www.cgie.org.ir، ج 17، مقاله 6314.
[13]. اسفراینی، ابو المظفر شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، ج 2، ص 734، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، اول، 1375 ش.
[14]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 210، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[15] نک، سعیدی عباس، دانشنامه دبا فارسیhttp://www.cgie.org.ir، ج11، مقاله 4530.
[16]. به آیات، 82؛ سوره غافر، 11؛ سوره انعام، 69؛ نمل و 42 روم، مراجعه شود.
سایت:
http://www.islamquest.net/
سرانجام مردم پمپی که مانند قوم لوط بودند
شهر پمپی [قوم لوط] : مردمی که بخاطر زنا و لواط به مجسمه های سنگی تبدیل شدندنویسنده: رامین فخاری - ۱۳٩۳/۳/٢٠
آتش فشان وزو بعنوان یکی از نمادهای ایتالیا شناخته می شود آتش فشانی که آخرین بار دوهزار سال قبل فعال شد.
همه چیز بسیار سریع اتفاق افتاد در روز 9 آگوست 79 قبل از میلاد مسیح[1] آتشفشان فوران کرد در کسری از ثانیه هوا پر از گازهای سمی شد و خورشید محو گردید تا گازهای سمی تا 15 کیلومتر از محدوده را پر کردند به گونه ای که بسیاری از مردم شهر حتی فرصت کوچکترین واکنشی از خود نداشتند و در جای خود تبدیل به مجسمه های سنگی شدند.
عده ای از مردم که توانسته بودند خود را به نزدیکی سواحل برسانند به خاطر تاریک شدن هوا و گازهای سمی کشتی هایی که رای امداد رساندند به آنها از آن سوی ساحل آمده بودند نتوانستند نزدیک شوند و چند دقیقه بعد این شهر تبدیل به تاریک ترین نقطه جهان شد و شهر پمپی[2] با همه ساکنین خود به مدت ۱۵۰۰ سال مدفون شد و در سال ۱۵۹۹ بطور اتفاقی کشف شد کاشفین ابتدا از دیدن مجسمه های سنگی شگفت زده شده بودند همه ساکنین شهر در اثر گازهای آتشفشانی به مجسمه های سنگی تبدیل شده بودند.
اما ساکنین شهر چه گناهی مرتکب شده بودند که باید اینگونه هلاک می شدند؟آثار بدست آمده از دیواره های شهر پمپی نشان می دهد که این شهر بزرگترین مرکز فحشا در دوران باستان بود و از همه جای روم برای زنا به آنجا می آمدند و تقریبا همه ساکنین آن به عمل فحشا مشغول بودند و از این راه کسب در آمد می کردند و حتی موظف به پرداخت مالیات به حاکم شهر از در آمد خود بودند.کودکانی که بدنیا می آمدند نیز برای سو استفاده جنسی در آینده بصورت برده نگهداری می شدند.
شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد داستان قوم لوط می تواند به شهر پمپی صدق کند مثلا قوم لوط به عمل قیه لواط که برخی از روشنفکرنماهای امروزی این عمل قبیه را یک مساله طبیعی می داند و از آن دفاع می کنند شهره بودند:
در سوره العنکبوت آیه 28 و 29 نوشته شده است :
و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت: شما کار بسیار زشتی انجام میدهید که احدی از مردم جهان قبل از شما آنرا انجام نداده!(28)آیا شما به سراغ مردان میروید، و راه تداوم نسل انسان را قطع میکنید، و در مجلستان اعمال منکر انجام میدهید؟!، اما پاسخ قومش جز این چیزی نبود که گفتند: اگر راست میگوئی عذاب الهی را برای ما بیاور!(29)
در آیه 32 سوره العنکبوت خداوند به خاکستر اشاره کرده است که می تواند به خاکستر های آتشفشانی دلالت داشته:
گفت لوط [نیز] در آنجاست گفتند ما بهتر مىدانیم چه کسانى در آنجا هستند او و کسانش را جز زنش که از باقى ماندگان [در خاکستر آتش] استحتما نجات خواهیم داد(32)
در ادامه سوره العنکبوت نوشته شده است:
ما بر مردم این شهر به [سزاى] فسقى که مىکردند عذابى از آسمان فرو خواهیم فرستاد(34)ما از آن آبادی نشانه روشنی و درس عبرتی برای کسانی که تعقل میکنند باقی گذاردیم.(35)
همانطور که در آیه 28 و 29 نوشته شد این قوم به لواط شهره بودند که با شهر پمپی مطابقت دارد در آیه 34 به عذابی از آسمان اشاره شده است که این مساله نیز به گازها و خاکستر های اتش فشانی که در ابتدا فوران کردند و آسمان شهر را پر کردند اشاره دارد و در ادامه در آیه 35 خداوند نیز اشاره کرده است که آثاری از این شهر را باقی خواهد گذاشت.
در سوره هود آیات 68 تا 84 نیز به داستان قوم لوط اشاره می شود:
در آیه 68 به بانگی اشاره شده است که بر صدای صدای ناشی از آتشفشان دلالت می کند و خداوند در این آیه به مردن افراد در خانه هایشان اشاره می کند که این مساله نیز درست است زیرا گازهای سمی بسیاری از افراد را در خانه های خود خشکاندند:
و کسانى را که ستم ورزیده بودند آن بانگ [مرگبار] فرا گرفت و در خانههایشان از پا درآمدند(68)
در آیه 82 به مدفون شدن شهر زیر آتشفشان اشاره می کند :
هنگامی که فرمان ما فرا رسید آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ: گلهای متحجر متراکم بر روی هم بر آنها نازل نمودیم.(82)
بسیاری از نکات بالا نشان می دهد شهر پمپی همان شهر لوط است اگر این موضوع درست باشد می تواند پاسخ خوبی برایافرادی که این مساله را به زیر سوال می برند که چرا همه پیامبران در خاور میانه ظهور کرده اند باشد.
علاوه بر آن شهر هایی شبیه به شهر پمپی در سوئد و آمریکای جنوبی نیز یافت شده اند[6] که نشان داده است عذاب الهی مشابه قوم لوط در این شهر ها نیز اتفاق افتاده است و چه بسا در آینده نیز ممکن است اگر همه افراد شهری آلوده گناهان گوناگون شوند عذاب الهی به این صورت و صورت های دیگر اعمال شود.
چه بسیارند عبرت ها و چه کمند عبرت گیرندگان
————
[1]تنها تناقضی که میان شهر پمپی به و داستان قوم لوط به چشم می خورد این است که کمی بازه های زمانی این شهر با زمان حضرت لوط که با حضرت ابراهیم همزمان بوده است به چشم می خود که این موضوع نیز قابل بحث است مثلا ممکن است زمان فوران آتشفشان وزو و شهر پمپی سال 79 قبل از میلاد نباشد و بسیار باستانی تر از آن باشد و مربوط به یک اشتباه در کتابهای تاریخی باشد که این موضوع نیز نیازمند تحقیق بیشتر است اما تمام نشانه هایی که در قرآن از این شهر ذکر شده واقعیت دارد.یا مثلا لوط بسیار بیشتر از ابراهیم عمر کرده باشد و سالها بعد به آن شهر رسیده باشد.
[2]پمپئی از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد:ویرانههای پمپئی در نزدیکی ناپل در ایتالیا واقع شدهاست. در آن آثاری از بناها و مردم شهر باستانی پمپئی که بر اثر آتشفشان کوه وزوو ویران شده به چشم میخورد.[۱] پیش از این تصور میشد مردم این شهر به خاطر گازهای سمی حاصل از آتشفشان کشته شدهاند اما پژوهشهای دیگر نشان داد آنها به خاطر حرارت بالا جان باختهاند.برخی دیگر نیز بر پایه نامههایی که ۲۵ سال پس از این ماجرا نوشته شده به این نتیجه رسیدند که مردم به خاطر استشمام خاکسترهای آتشفشان خفه شدهاند.[۲] این شهر پس از آتشفشان زیر ۴ تا ۶ متر خاک و خاکستر به مدت ۱۵۰۰ سال مدفون شد.این شهر به صورت کاملاً اتفاقی در سال ۱۵۹۹ میلادی کشف شد.این شهر تاریخی که جزو میراث جهانی یونسکو محسوب میشود با بیش از دو میلیون و پانصد هزار بازدید کننده در سال یکی از جاذبههای مهم ایتالیا بهشمار میآید.
[3]در مستندی که در تلوزیون History channel پخش شد به خوبی به این شواهد اشاره شده است مستند را از طریق این لینک می توانید در سایت یوتوب مشاهده کنید.
[4]شواهد بسیاری وجود دارد که همجنس بازی در یونان و روم باستان بطور گسترده وجود داشته که بی شک در این شهر که مرکز فحشای آن دوران بوده است نیز این عمل وجود داشته جهت مطالعه بیشتر به مطلب همجنس بازی در روم باستان در سایت ویکی پدیا مراجعه فرمایید.
[5]جهت جلوگیری از فیلتر شدن وبلاگ و … قسمت هایی از تصاویر شطرنجی شد اما علاقه مندان به پژوهش در تاریخ می توانند با سرچ کردن واژه pompeii در تصویر یاب گوگل همه پیکره های سنگی که تصاویر غیر اخلاقی از شهر پمپی در آن دوران کشیده شده بود را مشاهده نمایند
[6]حتی اگر شهر پمپی شهر دقیق لوط نباشد برای شهر لوط نیز سرنوشت دقیقا مشابهی اتفاق افتاده است نمونه ی دیگری از اتفاقی که برای شهر پمپی اتفاق افتاده در بقایای یک شهر باستانی در سوئد و آمریکای جنوبی کشف شده است.
سایت:http://miraclesofthequran.persianblog.ir/
لوحی که در کشتی حضرت نوح(ع)بود
در این لوح نام پنج تن آل عبا آمده و ایشان به آن حضرات متوسل شده بودند.
منبع اینترنتی:https://www.google.com/search?q
گذر از تاریخ(قوم عاد)
قوم عاد
قوم عاد از نژاد عرب، در جنوب جزیره العرب زندگی میکردند. اینان از فرزندان عاد بن عوص بودند که نام جدشان را بر روی قبیله خود گذاشتند. این قوم اندامی درشت داشتند و از نعمتهای فراوان برخوردار بودند. خداوند حضرت هود(ع) را برای دعوت به توحید به میان آنها فرستاد. عموم قوم در مقابل هود(ع) قرار گرفته، دعوت او را نپذیرفتند و به عذاب الهی دچار شدند.
در قرآن
قرآن کریم از قوم عاد در چندین آیه یاد کرده است که از جمله میتوان به آیات ۲۱ تا ۲۶ سوره احقاف، آیات ۶۹ تا ۷۴ سوره اعراف، ۴۶ سوره ذاریات، آیه۵۰ سوره هود، آیه ۳۱ سوره مومنون، آیات ۱۳ -۱۵ سوره فصلت، آیه ۲۰ سوره قمر، آیه ۷ سوره الحاقه، آیه ۸ سوره فجر، آیه ۱۵ سوره سجده و آیه ۱۳۰ سوره شعراء اشاره کرد.
نام و زمان
قوم عاد، قومی عرب[۱] از فرزندان عاد بن عوص بن أرم بن سام بن نوح که نام جدشان را بر روی قبیله خود گذاشتند.[۲]
قرآن کریم قوم عاد را بعد از قوم نوح میداند[۳] در قرآن تعبیر عاد أُولى نیز وجود دارد: «وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى؛ و اوست كه قوم عاد نخستين را هلاک كرد»[۴] عاد اولی، همان قوم حضرت هود بودهاند[۵] که پس از قوم حضرت نوح و قبل از قوم ثمود زندگی میکردند.[۶] در نتیجه عاد دومی نیز وجود داشته و برخی مفسران عاد دوم را قوم ثموددانستهاند.[۷]
مکان زندگی
قرآن مکان زندگی قوم عاد را با نام احقاف معرفی میکند: «وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقاف؛ برادر قوم عاد را ياد كن، هنگامى كه قومش را در سرزمين احقاف بيم داد».[۸] احقاف به معنای شنهاى روان است كه بر اثر وزش باد در بيابانها به صورت كج و معوج روى هم انباشته مىشوند، و سرزمين قوم عاد را از اين جهت “احقاف” مىگفتند كه ريگستانى به اين صورت بود[۹]. مفسران، احقاف را سرزمینی در جنوب جزيرة العرب دانستهاند.[۱۰] البته در تعیین نقطه دقیق آن اختلافهایی وجود دارد.[۱۱] علامه طباطبایی و طبرسی معتقدند که سرزمین احقاف مکانی بین یمن و عمان است[۱۲] که در حال حاضر به صورت ریگزاری در آمده است.[۱۳] در سوره احقاف که غرض از آن انذار بر عذاب الیممشركين است[۱۴] گوشهاى از داستان قوم عاد به عنوان نمونهای از مشرکان عذاب شده مطرح شده است و مکارم شیرازی در تفسیر نمونه معتقد است که نام سوره احقاف نیز بر گرفته از داستان قوم عاد و محل زندگی آنهاست[۱۵].
خصوصیات ظاهری
قرآن کریم در توصیف ظاهری قوم عاد عنوان کرده است که آنها بلند قامت چون درخت خرما،[۱۶] بسیار فربه و درشت هیكل [۱۷] بودهاند. امام باقر(ع) نیز در ذیل حدیثی قوم عاد را چنین توصیف میکند: «آنها به اندازه نخلهاى بلند بودند و كوه را ويران میكردند».[۱۸] در روایتی از امام صادق (ع) نیز به بلندی قامت آنان اشاره شده و آنان را به بلندی درخت نخل دانسته است. در منابع دیگر نیز گفته شده است که مردمان عاد بسیار بلند قد بودهاند. شیخ طوسی در کتاب التبیان، برخی از این گفتهها را گزارش میدهد. در روایات نیز آمده است که بلندترین فرد ایشان قامتش ۱۰۰ ذراع و كوتاهترین ۷۰ ذراع بود[۱۹]. این مطالب نیز اختلافهای بسیاری با هم دارند مثلا در قولی دیگر آنان را 12 ذراع (حدود 6) متر دانسته است.
تمدن و زندگی
برخی از مفسران معتقدند که از ظاهر آیات قرآن در خصوص قوم عاد میتوان نتیجه گرفت که این قوم برای خود تمدنی داشته و مردمی مترقی بودهاند، همچنین آنها دارای شهرهایی آباد و سرزمینی حاصلخیز و پوشیده از باغها و نخلستانها و زراعتها بودهاند. در وصف شهر ارم یکی از شهرهای آنان در آیه ۸ سوره فجر آمده است:«الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ؛ (شهری) كه در هیچ سرزمینی مثل آن ساخته نشده بود.»[۲۰]
قوم عاد دارای کشاورزی و درختان نخل بسیار بودند و خانههای سنگی بزرگی برای خود ساختند.[۲۱]
عقاید و عملکرد
قوم عاد خدایان متعدد را میپرستیدند،[۲۲] آنها در هر مرحلهای برای خود بتی به عنوان سرگرمی میساختند و در زیر زمین مخزنهای آب درست میكردند به امید اینكه جاودانه خواهند بود.[۲۳] حضرت هود برای هدایت آنان مبعوث شد.[۲۴] قرآن از هود(ع) تعبير به برادر قوم عاد میكند.[۲۵] علت این تعبیر این است که حضرت هود از قوم عاد بود.[۲۶]علامه طباطبایی معتقد است که احتمال دارد كه قوم عاد غیر از هود (ع)، پیغمبران دیگری نیز داشتهاند كه قبل از هود و بعد از جناب نوح (ع) در بین آنان مبعوث شده باشد ولی قرآن كریم نام آنان را نبرده باشد و لیكن سیاق آیات با این احتمال مساعد نیست.[۲۷]
مفسران معتقدند بر اساس آیه «وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ»[۲۸] میتوان نتیجه گرفت که قوم عاد گرفتار سه خصلتِ انكار آیات الهی، نافرمانی انبیاء و اطاعت كردن از جباران بودند. در واقع آنها از دستورات هر جبار و زورگوی عنیدی پیروی میكردند و همین گوش به فرمان جباران بودن، آنان را از پیروی هود(ع) و پذیرفتن دعوتش باز داشت. خداوند در ادامه توصیف قوم عاد در سوره احقاف عنوان کرده است «وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یوْمَ الْقِیامَةِ» یعنی به خاطر آن سه خصلت نكوهیده، لعنت در همین دنیا و در قیامت دنبالشان كرد و از رحمت خدا دور شدند، مصداق این لعن همان، عذابی بود كه آن قدر تعقیبشان كرد تا به آنها رسید و نابودشان کرد.[۲۹]
عذاب الهی
قرآن در ذیل آیات متعددی گفتگوهای میان حضرت هود و قوم عاد را نقل میکند.[۳۰] قوم عاد دچار خشکسالی گشته و برای مدت طولانی بر آنها باران نبارید.[۳۱] حضرت هود، به آنها وعده داد که اگر توبه کنند خشکسالی از بین خواهد رفت و حتی بر قدرت آن ها نیز افزوده خواهد شد.[۳۲] با این حال، قوم عاد، دعوت هود را نپذیرفت.[۳۳]
مردم عاد ابر بزرگی را از دور در آسمان دیدند و گمان کردند ابری بارانزا است در حالی که ابر عذاب بود.[۳۴] در نهایت هفت شب و هشت روز پی در پی بر قوم عاد عذاب نازل شد.[۳۵]
پس از نابودی قوم عاد، هود به همراه دیگر مومنان سرزمین خود را ترک کرده و به مکه رفتند.[۳۶]
پانویس
پرش به بالا↑ البداية و النهاية، ۱۴۰۷ق، ج۲،ص۱۵۶.
پرش به بالا↑ فخر رازی، مفاتيح الغيب، ۱۴۲۰ق، ج۳۱، ص۱۵۲.
پرش به بالا↑ سوره اعراف، آیه ۶۹ ؛ سوره ذاریات، آیه ۴۶.
پرش به بالا↑ سوره نجم، آیه ۵۰.
پرش به بالا↑ طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۵۰.
پرش به بالا↑ میبدی، كشف الأسرار و عدة الأبرار، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۵۳۲.
پرش به بالا↑ میبدی، كشف الأسرار و عدة الأبرار، ۱۳۷۱ش، ج۶، ص۴۳۵.
پرش به بالا↑ سوره احقاف، آیه۲۱.
پرش به بالا↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱، ج۲۱، ص۲۹۲.
پرش به بالا↑ قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۶۵.
پرش به بالا↑ طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۸، ص۲۱۰.
پرش به بالا↑ طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴، ج۱۰، ص ۴۵۶؛ طبرسی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج ۱۸، ص۲۱۸.
پرش به بالا↑ ندایی، تاریخ انبیاء، ۱۳۸۹، ص۵۵.
پرش به بالا↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴، ج۱۸، ص۲۸۳.
پرش به بالا↑ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴، ج۲۱، ۲۹۵.
پرش به بالا↑ سوره قمر، آیه ۲۰؛ سوره الحاقه، آیه ۷.
پرش به بالا↑ سوره اعراف، آیه ۶۹.
پرش به بالا↑ شیخ طوسی، التبيان في تفسير القرآن، ج۴، ص۴۴۵.
پرش به بالا↑ جزایری، النور المبين،۱۳۸۱ق، ص۱۳۵.
پرش به بالا↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۴۵۶؛ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۶، ص۴۵۲.
پرش به بالا↑ قمی، ۱۴۰۴ق، تفسیر القمی، ج۱، ص۳۲۹.
پرش به بالا↑ سوره هود، آیه ۵۳.
پرش به بالا↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۴۵۷؛ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ۱۳۵۲ش، ج۲۳، ص: ۱۵: مکارم، تفسیر نمونه، ج۶، ۲۲۶-۲۳۲.
پرش به بالا↑ سوره هود، آیه ۵۰.
پرش به بالا↑ سوره هود، آیه ۵۰.
پرش به بالا↑ طباطبائی، الميزان في تفسير القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۲۹۸.
پرش به بالا↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۴۵۳.
پرش به بالا↑ سوره هود، آیه ۵۹.
پرش به بالا↑ طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۴۵۳؛ مکارم، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۹، ص۱۴۳-۱۴۴.
پرش به بالا↑ سوره هود، آیات ۵۰- ۵۷.
پرش به بالا↑ قمی، تفسير القمي، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۲۹.
پرش به بالا↑ سوره هود،آیه ۵۲.
پرش به بالا↑ سوره هود، آیه ۵۳.
پرش به بالا↑ سوره احقاف، سوره ۲۴.
پرش به بالا↑ سوره حاقه، آیه ۷.
پرش به بالا↑ عوتبى صحارى، الأنساب، ۱۴۲۷، ج۱، ص۷۱.
منابع
ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
جزایری، نعمتالله بن عبدالله، النور المبين فی قصص الأنبياء و المرسلين (قصص قرآن)؛ به ضمیمه زندگانی چهارده معصوم (ع)، مصحح:سیاح، احمد، مترجم:مشایخ، فاطمه، تهران، ١٣٨١ق.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، مترجم: موسوى، محمد باقر، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم،نوبت چاپ: ۵، ۱۳۷۴ق.
طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه: حسین نوری و محمد مفتح، تهران، نشر فراهانی، ۱۳۵۲ش.
عوتبى صحارى، الأنساب، مصحح: نص، محمد احسان، سلطنة عمان (وزارة التراث القومي و الثقافة)، مسقط، ۱۴۲۷ق.
فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴ش.
میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: حکمت، علی اصغر، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
ندایی، فرامرز، تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، تهران، انتشارات اروند و سما، ۱۳۸۹ش.
سخنان دارمیه درباره مولا علیّ علیه السلام در مجلس معاوی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
دارمیه یکی از زنان فاضل و خردمندِ زمان امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار میآید. او زبانی فصیح و بلیغ و در مناظره بسیار قوی، و در ولا و دوستی حضرت علی علیه السلام بسیار صادق و ثابت قدم بود. او در مجلسی با معاویه با صداقت و صراحت از مقام والای امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفت.
سهل بن ابی سهل تمیمی از پدرش نقل میکند:
معاویه در سفری که به حج رفت از دارمیه که از قبیله «بنی کنانه» و در حجون سکونت داشت، جویا شد، به او گفتند: او زنده و سالم است. فوراً دستور داد او را احضار نمایند.
دارمیه زنی سیاه چهره و فربه بود، هنگامی که به مجلس معاویه وارد شد. معاویه از او پرسید: ای دختر حام، حالت چطور است؟ دارمیه گفت: ای معاویه، اگر به قصد عیبگویی مرا دختر حام خطاب کردی، بدان که من از فرزندان حام نیستم بلکه از قبیله بنی کنانه ام.
معاویه گفت: راست گفتی، حال میدانی برای چه تو را احضار کرده ام؟
دارمیه گفت: «لا یعلم الغیب الاّ اللَّه؛ جز خدا کسی غیب نمیداند
معاویه در توجیه احضار او گفت: تو را برای این خواستم که از خودت بشنوم برای چه علی بن ابی طالب را دوست داشته و بغض و دشمنی مرا در دل داری، و او را ولی و امام خود دانسته اما مرا دشمن خود میپنداری؟
دارمیه ابتدا عذر خواست اما با اصرار معاویه گفت: حال که مرا از گفتن آن معاف نمیداری، پس بدان
⚫️ من از این جهت علی علیه السلام را دوست میدارم که او در حق رعایا و ملت خود به عدالت رفتار میکرد، و بیت المال را به مساوات تقسیم مینمود؛
⚫️و تو را از این جهت دشمن میدارم که با کسی به جنگ برخاستی که در ولایت و حکومتداری از هر حیث از تو سزاوارتر بود و چیزی که حق تو نبود، بدان دست دراز کردی
⚫️و دوستی و تولّای من نسبت به علی علیه السلام از این جهت است که اولاً رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به طور رسمی ولی و پیشوای مؤمنان قرار داد و در ثانی او مساکین و فقرا را دوست میداشت و اهل دین را بزرگ میشمرد از این جهت او را ولی خود قرار دادم
⚫️اما دشمنی من با تو از این جهت است که خونریزی پیشه توست و در قضاوت ستم میکنی و از روی هوا و هوس حکم مینمایی
گفت: حال تعریف کن، آیا هرگز علی را دیده ای؟
دارمیه گفت: آری به خدا سوگند، او را دیده ام.
معاویه گفت: او را چگونه دیدی؟
دارمیه گفت: به خدا سوگند او را در حالی دیدم که فریفته ملک و سلطنت نشد، و هیچ گاه نعمت و راحتی، سرگرم و غافلش نکرد، چنان که تو را مشغول و غافل نموده است.
معاویه گفت: آیا کلام و سخنی از علی شنیده ای؟
دارمیه گفت: نعم، و اللَّه فکان یجلو القلب من العَمی کما یجلو الزِّیت صَدأ الطست؛
آری، به خدا قسم کلام علی علیهالسلام السلام دلهای کور را جلا میداد، همان گونه که روغن زیتون، تشت زنگار گرفته را جلا میدهد
معاویه گفت: راست گفتی او چنین بود، حال بگو آیا حاجت و نیازی داری؟
دارمیه گفت: اگر نیازم را بگویم، آیا برآورده میکنی؟
معاویه گفت: آری. دارمیه گفت: یک صد شتر سرخ مو، با یک شتر نر به همراه غلامانی که آنها را رسیدگی کنند و تیمار نمایند.
معاویه گفت: برای چه کاری این همه شتر میخواهی؟
دارمیه گفت: میخواهم از شیر آنها کودکان را تغذیه نمایم و با درآمد آن بزرگان را نگه دارم و بدین وسیله کسب مکارم اخلاق نمایم و بین عشایر صلح و دوستی برقرار کنم.
معاویه گفت: اگر این تعداد شترها را به تو بدهم، آیا در نظر تو منزلت من چون علی بن ابی طالب خواهد بود؟
دارمیه گفت: «سبحان اللَّه أو دونه؛ پاک و منزه است خدا که اگر مقام و منزلتی کمتر از علی هم بخواهی، باز هم نزد من نخواهی دید
سپس معاویه این شعر را سرود:
اذ لم أعُد بِالحلم مِنی علیکم فَمَن ذا الذی بعدی یؤمَّل للِحلمِ خُذِیها هنیئاً و اذکری فِعلَ ماجِد جزاکِ علی حَربِ العِدواةِ بالسِّلمِ
اگر من با شما حلم و بردباری نکنم، پس از من چه کسی است که به این صفت نامیده شود؟ این هدیه (شتران) را بگیر و گوارایت باد و رفتار پسندیده مرا به یاد داشته باش که تو را با وجود خصومت و دشمنی، پاداش صلح و آشتی دادم
آن گاه معاویه به دارمیه گفت: بدان، به خدا قسم، اگر علی زنده بود یکی از این شتران را به تو نمیداد.
دارمیه گفت: «لا واللَّه و لا وبرةً واحدة من مال المسلمین؛ نه، به خدا سوگند او حتی یک تار موی اینها را از مال مسلمانان به من نمیداد.
این جریان را شهید مطهری در بیست گفتار به صورت خلاصه آورده، کامل آن در عقد الفرید، ج 2، ص113 تا 111
برچسب ها : داستان کوتاه, داستان پند آموزو قرآني داستان هاي پندآموز, داستان مذهبي, حکایات خواندنی, حکایات نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام علی (علیه سلام) , داستان های پندآموز , داستان و قصه های چهارده معصوم , حکایت و داستان امامان و پیامبران , داستان و حکایت دارمیه درباره علیّ علیه السلام ,
"خضر؛ شیعه حضرت علی"
“خضر؛ شیعه حضرت علی”
بسم الله الرحمن الرحیم
اعمش میگوید: در مدینه کنیز سیاه چهره نابینائی را دیدم که آب به مردم میداد و میگفت: به افتخار دوستی علی بن ابی طالب علیه السّلام بیاشامید، بعد از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب میداد و میگفت:
«به افتخار دوستی علی بن ابی طالب علیه السّلام آب بنوشید، به افتخار آن کسی که خداوند به واسطه او بینائیم را به من بازگردانید!»
نزدیک رفتم و به او گفتم قصه بینایی تو چگونه است؟
گفت: روزی مردی به من گفت:«ای کنیز تو آزاد شده علی بن ابی طالب و از دوستان او هستی؟»
گفتم: آری.
گفت: اللَّهُمَّ إِنْ کَانَتْ صَادِقَهً فَرُدَّ عَلَیْهَا بَصَرَهَا «خدایا اگر این زن راست میگوید: [و در محبت خود به علی علیه السّلام] صادق است، بینائیش را به او برگردان»
سوگند به خدا، بعد از این دعا، بینا شدم و خداوند نعمت بینائی را به من بازگردانید، به این مرد گفتم: تو کیستی؟
گفت: أَنَا الْخَضِرُ وَ أَنَا مِنْ شِیعَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع. من خضر هستم، و من شیعه علی بن ابیطالب علیه السّلام میباشم.
بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد ۴۲، صفحه:۹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برچسب ها : داستان کوتاه و آموزنده, حکایت پندآموز, داستان, داستان مذهبی و دینی داستان کوتاه قرآنی, قصه های دینی و مذهبی نویسنده : سعید | موضوع : داستان های پیامبران , داستان های امام علی (علیه سلام) , داستان و قصه های چهارده معصوم , حکایت و داستان امامان و پیامبران , حضرت “خضر؛ شیعه حضرت علی" ,
امیرالمؤمنین علیه السلام و علاء بن زیاء
امیرالمؤمنین علیه السلام و علاء بن زیاء
بسم الله الرحمن الرحیم
در نهج البلاغه نقل شده است امیر المؤمنین (ع) در زمان حکومت خود، به عیادت علاء بن زیاد می رود. او شخص ثروتمندی بود و در زمان خلافت عمر، از طرف ابو موسی اشعری در قسمتی از بحرین حکومت می کرد. به گوش خلیفه دوم رسیده بود که فرمانداران او اموال بیت المال و ثروت مردم را چپاول می کنند. ازاین رو، روزی آنان را به مدینه احضار کرد و از جمله آنها همین علاء بن زیاد حارثی بود که قبل از رفتن به نزد خلیفه، از یکی از غلامان او پرسید که خلیفه (عمر) چه افرادی را می پسندد؟ گفت: هر چه لباس های تو کهنه تر و مندرس تر باشد، خلیفه بهتر می پسندد. ایشان هم چنین لباسی را پوشید و به مجلسی که بقیه فرمانداران بودند، وارد شد. نگاه عمر به علاء افتاد و او نظرش را بیشتر به خود جلب کرد. آبگوشت شتر نیز تهیه شده بود که چون فرمانداران به غذاهای اشرافی عادت کرده بودند، نمی توانستند از آن بخورند؛ ولی علاء بن زیاد در حضور خلیفه دوم غذا را با اشتها و میل تمام خورد. از این جهت او باعث جلب نظر خلیفه واقع شد و می گویند عمر او را صدا زد و سؤالاتی از او کرد، از جمله گفت هزینه زندگی تو ماهیانه چقدر است؟ وقتی گفت فلان مقدار، خلیفه گفت: زیاد است، و بعد از آن به جز علاء دیگر فرمانداران را عزل کرد. حالا همین شخص در زمان امیر المؤمنین (ع)، یکی از افراد ثروتمند بود که وقتی مریض شد، آن حضرت به عیادتش رفت. دید خانه بزرگ و پروسعتی دارد به او فرمودند: ما کنت تصنع بسعة هذه الدار، و انت الیها فی الآخرة کنت احوج؟ بلی و ان شئت بلغت بها الآخرة، تقری فیها الضیف و تصل فیها الرّحم، و تطلع منها الحقوق مطالعها فاذا انت قد بلغت بها الآخرة؛ با چنین دولت سرایی عظیم، در دنیا چه می کنی؟ و حال آنکه تو به آن در جهان آخرت بسی نیازمندتری. اگر پنداشتی که با چنین کاخ پهناوری به عرصه فراخ و شکوهمند آخرت واصل خواهی شد، پس در خانه را بگشای و مقدم میهمان را عزیز دار (فقرا را میهمان کن) و با خویشان و نزدیکان در آن صله رحم نما و از این خانه، حقوق دینی و زکات اسلامی را که واجب است به کسانی که مستحق و نیازمندند، ادا کن که اگر چنین کنی، به آن سرای جاویدان رسیده ای.
در این ملاقات علی (ع) سخنان بسیار جالبی را به علاء بن زیاد به عنوان یک مسئول حکومتی تذکر داد که هشدار و سرمشقی است برای همه کسانی که از زندگی گسترده و خانه وسیع برخوردارند و کسب و کارشان رونق دارد و درآمدشان زیاد است.
چنین افرادی اگر بخواهند وظیفه دینی و اجتماعی خود را در مقابل خدا و مردم انجام داده باشند لازم است از خانه بزرگ خود به نفع مردم، به خصوص طبقات کم درآمد و محروم جامعه، استفاده کنند و با میهمانی فقرا و نیازمندان و رسیدگی به وضع معیشتی آنها، که چه بسا اجاره نشین اند و یا در کلبه محقری زندگی می کنند، دین خود را در برابر آنها ادا کنند و با اطعام و اکرام خویشان و اقوام خود در آن خانه، به صله رحم بپردازند و محل سکونت خود را جای رسیدگی به افراد کم درآمد جامعه و پرداخت حق و حقوق آنها، ادای حقوق واجب شرعی از قبیل زکات و خمس و. .. انجام تکالیف شرعی (نماز، روزه، عبادت) قرار دهند، نه اینکه بهترین خانه و ماشین و امکانات را داشته باشند و توجهی به همسایگان و نیازمندان جامعه و عبادت و بندگی خدا و قرائت قرآن و نماز و روزه، نداشته باشند.
منبع : اخلاق ايزدى بيست گفتار اخلاقى -عرفانى، ص 194
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برچسب ها : داستان کوتاه و آموزنده, حکایت پندآموز, داستان, داستان مذهبی و دینی داستان کوتاه قرآنی, قصه های دینی و مذهبی قصه قرآنی داستان کوتاه مذهبی نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام علی (علیه سلام) , داستان و قصه های چهارده معصوم , حکایت و داستان امامان و پیامبران
حکایتی از عبد الله بن عمر
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
ﭼﻮﻥ ﺣﺠﺎﺝ ﺑﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﺪ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﺭ ﻛﺸﻴﺪ، ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﭘﻴﺶ ﺣﺠﺎﺝ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﻚ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: ( (ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺮﻑ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎﺕ ﻣﻴﺘﻪ ﺟﺎﻫﻠﻴﻪ) ): (ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺍﺳﺖ) ﺣﺠﺎﺝ ﭘﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﻯ ﺍﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺳﺘﻢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ، ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻛﻦ،
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀ ﻣﻴﻜﻨﻰ؟ ﺣﺠﺎﺝ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻨﻰ ﻋﺪﻯ ﻣﮕﺮ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺖ ﻧﺒﻮﺩ؟ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﻭ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻜﺮﺩﻯ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﻣﺪﻩ ﺣﺪﻳﺚ: ( (ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺮﻑ… ) ) ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻰ، ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭼﻮﺑﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﻛﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﺁﻧﺴﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻯ.
-ﻣﺪﺭﻙ: ﺍﻟﻜﻨﻰ ﻭ ﺍﻟﺎﻟﻘﺎﺏ ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﻤﻰ
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺧﻄﺎﺏ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﻌﺜﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻧﻤﻮﺩ، ﻭﻯ ﺷﺨﺼﻰ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻟﻨﻔﺲ ﻭ ﻋﻮﺍﻣ ﻔﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ، با ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻴﻌﺖ ﻧﻜﺮﺩ ﻭﻟﻰ ﺑا ﻳﺰﻳﺪ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻴﻌﺖ ﻳﺰﻳﺪ ﺭﺍ ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ ﺍﻭ ﻧﺸﻜﺴﺖ، ﺑﺎﻟﺎﺧﺮﻩ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 73 ﻳﺎ 74 ﻫﺠﺮﻯ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ.
-قصه های اسلامی و تکه های تاریخی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
برچسب ها : داستان کوتاه و آموزنده, حکایت پندآموز, داستان, داستان مذهبی و دینی داستان کوتاه قرآنی, قصه های دینی و مذهبی نویسنده : سعید | موضوع : داستان های قرآنی , داستان های امام علی (علیه سلام) , داستان حجاج بنیوسف , مطالبی برای منبر
حکایت:مرض غفلت
مرض غفلت
بسم الله الرحمن الرحیم
يکی از اصحاب پیامبر، در جلسه رسمی سؤال کرد که؛ صحابه شما چطور هستند؟ حضرت درباره صحابه سخن گفت. بعد گفتند:يا رسول الله!چرا از علی حرف نزدی!
فرمود:
شما از اصحاب من سؤال کردی، از خود من که سؤال نکردی! علی خود من است!
وجود مبارک پيغمبر اصلاً اصرار دارد که بگويد علی جان من است!
(مناقب ابن شهرآشوب؛ ج2 ؛ ص217)
… وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ …
[برای مباهله] … و کسانی که مثل خودمان هستند و آنهایی که مثل خودتانند را [دعوت کنیم]
آل عمران 61
آیت الله جوادی، جلسه 24 شوری
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برچسب ها : داستان کوتاه و آموزنده, حکایت پندآموز, داستان, داستان مذهبی و دینی داستان کوتاه قرآنی, قصه های دینی و مذهبی قصه قرآنی داستان کوتاه مذهبی نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام علی (علیه سلام) , داستان های برای منبر , داستان و قصه های چهارده معصوم , حکایت و داستان امامان و پیامبران
گریه امیرالمؤمنین علی (ع)؟!
گریه امیرالمؤمنین ؟!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من “علی” فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی “علی” عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان “علی” در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست… سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند
الکافی، ج ۸
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برچسب ها : داستان کوتاه و آموزنده, حکایت پندآموز, داستان, داستان مذهبی و دینی داستان کوتاه قرآنی, قصه های دینی و مذهبی نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام علی (علیه سلام) , داستان ابوذر غفاری , حکایات کوتاه
آخرین کلام پیامبر(ص) و امام صادق (ع) چه بود؟
“آخرین کلام پیامبر و امام صادق علیهماالسلام چه بود ؟”
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
مردم نوعاً علاقهمندند که آخرین سخن و گفتار پایانی شخصیتهای بزرگ و انسانهای قدّیس را بدانند و کدام شخصیت همانند رسول خداست و چه کسی به پایهی کمالات آن بزرگوار میرسد و چه کسی است که نخواهد آخرینکلام پیامبر اکرم و سخن پایانی حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله را بداند و بفهمد؟
?? جابر بن عبدالله میگوید: کعب الاحبار از عمر پرسشکرد: «آخرین سخن پیامبر چه بود؟»
او گفت: «از علی علیه السلام بپرس!»
کعب به نزد حضرت علی علیه السلام آمد و همین پرسش را از آن حضرت نمود. علی علی علیه السلام فرمود:
رسول خدا را به سینه خود گرفتم پس سر مبارکش را بر دوش من گذاشت و فرمود: نماز، نماز.
[فضائل الخمسه من الصحاح السته ؛جلد ۳ صفحه ۳۸ ]
آخرین توصیه امام صادق نیز نماز است
امام کاظم علیه السلام می فرمایند:پدرم در هنگام مرگ وصیت کرد ما را و فرمود:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد.
[ وسائل الشیعه،جلد ۴ ، صفحه ۲۴]
داستانک:
داماد حضرت امام خمینی(ره) می گوید:
حضرت امام ، روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کردند که «اگر کسی نمازش را سبک بشمارد، از شفاعتشان محروم می شود.» من یک بار به ایشان عرض کردم: «سبک شمردن نماز شاید به این معنی باشد که شخص نمازش را یک وقت نخواند و یک وقت نخواند.» گفتند نه این که خلاف شرع است. منظور امام صادق علیه السلام این بوده است که وقتی ظهر می شود و فرد در اول وقت نماز نمی خواند، در واقع به چیز دیگری رجحان داده است.
هزارو یک نکته درباره نماز حکایت
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
برچسب ها : داستان کوتاه و آموزنده, حکایت پندآموز, داستان, داستان مذهبی و دینی داستان کوتاه قرآنی, قصه های دینی و مذهبی نویسنده : سعید | موضوع : داستان های پیامبر اکرم(صل الله علیه واله) , داستان های امام علی (علیه سلام) , داستان های امام صادق(علیه سلام) , داستان های نماز ,
دلیل حرام بودن خرچنگ و برخی آبزیاناز نظر اسلام
سوال اول: در گوشت خرچنگ و بسیاری از آبزیان هیچ ماده مضری برای انسان وجود ندارد ؛ پس چرا اینها حرام شده اند؟
پاسخ: دلیل حرام بودن خرچنگ و آن دسته از آبزیانی که در اسلام خوردن گوشتشان حرام است؛ دلیل نقلی است؛ نه دلیل عقلی یا همان دلیل علمی تجربی.(توضیح دلیل عقلی و نقلی را در مقالات قبل بخوانید.) ؛ بنابراین حتی اگر ثابت هم شود که خرچنگ نه تنها برای بدن انسان ضرر ندارد بلکه برای آن کاملا مفید هم هست باز خوردن آن حرام خواهد بود.
این را هم باید در نظر داشت که اگر به فرض، علم امروز می گوید خرچنگ هیچ ضرری برای انسان ندارد ممکن است فردا با تحقیقات پیشرفته تری بگوید که در خرچنگ و هر آنچه که خوردنش در اسلام حرام شده ماده ای وجود دارد که برای انسان بسیار مضر است و این احتمال بعیدی نیست. هر چند دلیل ما در این باره، دلیل نقلی است نه تجربی آزمایشگاهی.
سوال دوم: وقتی گفته می شود که ماهیان فلس دار حلال هستند؛ پس چرا خرچنگ هم که روی بدنش نوعی فلس دارد حرام است؟
پاسخ: پاسخ این سوال در خود آن نهفته است. وقتی گفته می شود در بین آبزیان و حتی دو زیستان فقط ماهی فلس دار حلال است این یعنی آن حیوان آبزی یا دو زیست باید دو شرط داشته باشد اول اینکه ماهی باشد ؛ دوم اینکه فلس داشته باشد. روشن است که خرچنگ با اینکه آبزیست ؛ اما ماهی نیست ؛ یعنی شرط اول را ندارد ؛ پس حرام است. [۱]
سوال سوم: خداوند متعال در آیه ۹۶ سوره مائده فرموده است: أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعًا لَّکُمْ ؛ یعنی صید و خوردن آنچه که در دریا هست(تمام آبزیان) برای شما حلال است ؛ پس چرا گفته می شود برخی از آنها مانند خرچنگ حرام گوشت هستند؟
پاسخ:
۱٫استنباط حکم شرعی از آیات و روایات نیازمند به دانش و تخصص خاصی است که همه از آن برخوردار نیستند برای همین است که ما موظفیم برای شناخت احکام دین (بایدها و نبایدها) به متخصصین مربوطه مراجعه کنیم.
۲٫ کارشناس استنباط احکام آنچه که در آیات و روایات آمده است (و نه فقط قرآن) را روشمند به کار می گیرد و تلاش می کند حکم خدا را در آن موضوع خاص از این منابع دینی به دست آورد.
۳٫بسیار یافت می شود که حکمی در قرآن نیست مانند نجس بودن سگ و یا اگر هست در ظاهر، حکم حلال یا حرام بودن آن کلی است اما وقتی به روایات مراجعه می کنیم پاسخ دقیق معلوم می شود که مثلا سگ هم نجس است و آن حکم به آن شکل کلی که ما فکر می کردیم نبوده است.(نمونه ای در پاسخ چهارم آمده است)
۴٫ با دقت در ادامه آیه معلوم می شود که این آیه اصلا نمی خواهد بگوید آبزیان حلال هستند یا نه ؛ این آیه مربوط به حاجیان است که در آن دو حکم از احکام احرام بیان شده است: اول اینکه به افراد در حال احرام، اجازه می دهد از دریا صید کنند و بخورند؛ یعنی این کار (صید آبزیان) برای آنها حرام نیست؛ دوم اینکه حق ندارند حیوانات خشکی را صید کنند؛ یعنی این کار (صید حیوانات خشکی) برای آنها حرام است؛ اما اینکه کدام آبزی برای آنها حلال است و کدام حرام در آیه سخنی از آن به میان نیامده است؟ وقتی به روایات مراجعه می کنیم پاسخ روشن می شود و این هم کار کسی است که در این رشته متخصص است؛ برای همین است که می گوییم کار استنباط احکام و فهم این چنینی از آیه و روایات را باید به متخصص دین واگذار کرد و احکام را از او پرسید.
از اینجا پاسخ کسانی که کارشناس نیستند و می گویند ما این حکم (حرمت) را قبول نداریم و به نظر ما حکم فلان گونه است نیز روشن می شود.
تبیان نوشت : همه عقلای عالم قبول دارند که اظهار نظر در هر رشته ای نیازمند تخصص است؛ اما برخی را چه می شود که با قیافه ای اندیشمندانه این اصل عقلی را زیر پا نهاده و با اینکه هیچ سر رشته ای در علم دین ندارند به راحتی به خود اجازه می دهند که در حوزه دین اظهار نظر کنند و بگویند به نظر من این حلال است و آن حرام ؛ داستان وقتی جالب تر می شود که این افراد برای همین اظهارنظرهای غیر کارشناسانه و غیرعقلائیشان مورد تشویق برخی همردیفان خود قرار می گیرند.
سوال چهارم: از آیه ۱۴ سوره نمل که فرموده است: وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا ؛ فهمیده می شود که خوردن گوشت تمام حیوانات دریایی حلال است.
پاسخ: معنای آیه شریفه این است: خداوند همانی است که دریا را به خدمت شما درآورد تا از آن، گوشت تازه بخورید. به نظر شما از کجای آیه فهمیده می شود که هر چه در دریا زندگی می کند خوردنش برای انسان حلال است؟ «لحم طری» یعنی گوشت تازه ؛ نه هر گوشتی که در دریا هست. حالا سوال می شود کدام گوشت؟
اهل بیت (علیهم السلام) که بیانگر قرآنند[۲] پاسخ ما را می دهند:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
کُلْ مِنَ السَّمَکِ مَا کَانَ لَهُ فُلُوسٌ وَ لَا تَأْکُلْ مِنْهُ مَا لَیْسَ لَهُ فَلْسٌ ؛ از ماهی ایی می توانی بخوری (بر تو حلال است که بخوری) که فَلس (پولک) داشته باشد و از ماهی ایی که فَلس ندارد نخور (بر تو حرام است که بخوری) [۳]
سوال پنجم: آیا استفاده مختصر برای امور پزشکی از گوشت حیوان حرام گوشت مجاز است؟
پاسخ: اگر درمان بیماری، فقط به خوردن و یا نوشیدن حرامی وابسته باشد به مقداری که ضرورت دارد خوردن یا نوشیدن آن، مانعی ندارد.
سوال ششم: من در استرالیا زندگی می کنم و کانگرو می خورم. فکر می کنم چون کانگرو در عصر نزول قرآن در سرزمین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نبوده است پس حکم حلال و یا حرام بودنش را هم صادر نکرده است.
پاسخ:
۱٫ حکم حلال و یا حرام بودن چیزی را فقط خداوند صادر می کند و بس. از این رو اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) حلال و یا حرامی را بیان کرده اند؛ حکم خدا را بیان کرده اند و نه حکم خودشان را.[۴]
۲ خداوند متعال که خود، خالق کل شیء است و بر هر چیزی هم که خلق کرده عالم است علمش محدود به حیوانات عربستان نمی شود. پس اگر حکمی را اراده کرد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) آن را بیان کردند آن حکم محدود به مکان و یا زمان خاصی نمی شود و این است معنای جهانی و همیشگی بودن دین اسلام.
۳٫در حکم مربوط به حیوانات خشکی وقتی گفته می شود این چند حیوان حلال گوشت هستند و بقیه حرام گوشت؛ منظور هر حیوانی است که خدا خلق کرده چه در عربستان باشد چه در استرالیا چه انسان آن را کشف کرده باشد و چه بعدها آن را کشف کند.
منبع:
حکم خوردن خرچنگ
افزایش توزیع و فروش خرچنگ و انواع کنسروهای آن در بازار، بسیاری از علما و مراجع تقلید اعلام کردند که ” خوردن گوشت خرچنگ حرام است و فروش آن به عنوان ماده غذایی مشکل شرعی دارد.”
به گزارش خبرنگار مهر، بدنبال تهیه گزارش از بازار مواد غذایی خارجی در بازار ایران علی رغم تولیدات مشابه و با کیفیت داخلی و تعدد دلالان و قاچاقچیان در این بخش در خبرگزاری مهر به موارد تعجب برانگیزی همچون فروش کنسرو خرچنگ و برخی از آبزیان سخت پوست دیگر در بازار برخورد شد.
گویا چند سالی است که توزیع و فروش گوشت خرچنگ و برخی از آبزیان سخت پوست دیگر در بازار و فروشگاههای کشور معمول و رایج شده است و به راحتی در ویترین آنها دیده می شود.
همچنین فروش مواد غذایی آماده همچون “سوپ گوشت” یا سایر مواد غذایی همراه با فراوردهای گوشتی خارجی چندی است که متداول شده بدون اینکه مشخص باشد که گوشتهای مصرفی ذبح اسلامی شده اند یا نه و آیا استفاده از چنین مواد غذایی حلال است یا حرام؟
مدیر کل امور دستگاههای اقتصادی و پیشگیری ستاد مبارزه با قاچاق کالا و با بیان اینکه به تازگی در برخی از بازارهای کشور کنسرو خرچنگ دیده شده است،گفت: یکی از مواردی که در قاچاق کالا بسیار موثر است حلال یا حرام بودن مواد غذایی است اما با این حال در دو سال قبل چند مورد فروشگاه در رشت دیده شد که کنسرو خوک می فروختند که آنها را تعطیل کردیم.
عباس نخعی افزود: هم اکنون موضوع کنسرو خرچنگ که حرام است، وجود دارد که میزان آن بالا نیست اما با این حال تذکر جدی برای جمع آوری آن داده ایم و سازمانهای بازرگانی و کمیسیون های استانی را در جریان گذاشته ایم که با این مورد برخورد جدی داشته باشند.
فروش گسترده چنین مواد غذایی در بازار و فروشگاههای کشور در حالی است که تعداد زیادی از خریداران این مواد غذایی از حرام بودن آن آگاهی ندارند و تعدادی دیگر نیز شبهه دارند اما با اصرار فروشندگان، اقدام به خرید می کنند؛ جالب تر اینکه بسیاری از این فروشندگان خود نسبت به حرام بودن این مواد غذایی نا آگاهند یا اگر می دانند برای فروش بالاتر این موضوع را ندیده می گیرند؛ از سویی سازمانها و وزارتخانه های مربوطه نیز اقدام لازم را نسبت به جمع آوری چنین محصولاتی ندارند.
با گسترده شدن توزیع و فروش خرچنگ، لابستر، سایر سخت پوستان آبزی و مواد غذایی خارجی که دارای فراوردهای گوشتی هستند، بسیاری از مراجع نسبت به این موضوع روز که مردم با آن درگیر هستند، واکنش نشان دادند.
مقام معظم رهبری درباره خوردن گوشت خرچنگ به صراحت عنوان کرده اند که “حرام است".
آیت الله فاضل لنکرانی نیز خوردن گوشت خرچنگ را حرام عنوان کرده اند.
آیت الله سیستانی در این باره گفته اند:"خوردن آنها حرام است ولی خرید و فروش چون منفعتی غیر از خوردن دارد اشکال ندارد.”
آیت الله صافی گلپایگانی نیز عنوان کرده اند که ” گوشت خرچنگ حرام است و فروختن آن نیز برای خوردن جایز نیست؛ بلی چنانچه منافع محلله( حلال) داشته باشد از قبیل خوراک صیور و غیره فروختن آن برای این جهت اشکال ندارد.”
آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این استفتاء که "آیا خوردن گوشت خرچنگ حلال است؟” این گوشت را حرام توصیف کرده اند.
همچنین آیت الله مجتبی تهرانی نیز خوردن گوشت خرچنگ را حرام عنوان کرده اند.
به هر حال با توجه به فروش گسترده گوشت خرچنگ و سایر آبزیان همچون لابستر و ناآگاهی مردم نسبت به آن توقع می رود که وزارت بازرگانی و سایر سازمانهای مربوطه نسبت به جمع آوری این مواد غذایی حرام در بازار همت بیشتری داشته باشند..
منبع:.
حکم نگهداری سگ در خانه
حکم نگهداری سگ در خانه !
در آموزه های دینی، با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد، درباره نگهداری برخی حیوانات در محل زندگی انسان توصیه هایی شده، چنان که از نگهداری برخی نهی شده است.
مساله نجاست سگ یکی از مسائل فقهی اسلام هست، که در جامعه امروزی اطلاع از چگونگی آن برای بسیاری حائز اهمیت است. عده ای از سر کنجکاوی می خواهند بدانند که: چرا اسلام سگ را نجس می داند؟ و در کدام آیه یا روایت از متون دینی ما، علت نجاست سگ بیان شده است؟ این افراد در این حکم، شک و شبهه ای ندارند و تنها از فلسفه نجاست سگ سوال می کنند. می خواهند بدانند: آیا در اسلام فقط حکم نجاست سگ بیان شده یا علاوه بر این، به فلسفه این حکم نیز اشاره ای شده است؟
عده ای نیز دم از حقوق حیوانات می زنند و حکم نجاست را بر خلاف حقوق سگ می دانند! از نگاه آنان سگ یک حیوان با وفا است و همین را دلیلی برای طهارتش می دانند. علاوه بر این از کوچک ترین دستاویزها برای اثبات سلیقه شان استفاده می کنند:
- مگر می شود سگ با این وفاداریش نجس باشد؟
- در قرآن و روایات از نجاست سگ سخنی به میان نیامده است!؟
- قرآن با نام بردن از سگ اصحاب کهف، از این حیوان تمجید کرده است!
- حضرت علی(علیه السلام) مردم را به یادگیری ده خصلت ارزنده ی سگ و بکار بستن این خصائص در زندگی توصیه فرمودهاند!
- و …
حال آنکه معلوم نیست نام بردن از سگ اصحاب کهف در قرآن چه ربطی به نجاست یا طهارت سگ دارد؟ وفاداری سگ و مفید بودنش ، چه ربطی به عدم نجاست او دارد؟ و چگونه می توان از سخن امیرالمومنین(علیه السلام) پی به طهارت سگ برد؟
برخورد سلیقه ای با مسائل و ربط دادن همه چیز برای اثبات سلیقه شخصی، بخصوص برای کسانی که صلاحیت اظهار نظر در مسائل شرعی را ندارند تا جایی پیش می رود که در اصل و اساس مساله ای تشکیک می کنند.
برای به دست آوردن حکم شرعی، قرآن یکی از منابع استنباط احکام الهی می باشد، علاوه بر کتاب آسمانی ما، روایات معصومین(علیه السلام) یکی دیگر از منابع است که اگر حکمی در قرآن ذکر نشده بود باید به این روایات رجوع شود
اگر مفید بودن و وفادار بودن سگ برای حکم به طهارتش کافی باشد، پس خون که حیات انسان با کمبود آن در خطر می افتد، نباید نجس باشد؟ آیا کسی در فواید و نیاز انسان به خون و همچنین در نجس بودن آن شک دارد؟ آیا به بهانه ی اینکه انسان اشرف مخلوقات هست، می توان نجاست خون او را انکار کرد؟
یکی از سوالات مطرح در مساله نجاست سگ، اینست که : آیا در قرآن که کاملترین کتاب آسمانی است به نجاست سگ اشاره ای شده است یا نه؟
در قرآن کریم در سه مورد از سگ سخن گفته شده که عبارتند از:
1- ماجرای سگ اصحاب کهف: خداوند در سوره کهف در مورد سگ اصحاب کهف چنین می فرماید:
«…سگشان بر آستانه ی غار دو دستخود را دراز کرده بود.»(1) «… وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ …» (2)
در این آیه هیچ گونه اشاره ای به طهارت و نجاست سگ نشده است، نهایت استفاده ای که از این آیه می شود، اینست که:
- اصحاب کهف سگ نگهبانی را همراه داشتند.
- سگ در دهانه غار، یعنی محلی غیر از محلّ استراحت اصحاب کهف آرمیده بود(بِالْوَصِیدِ) .(33)
تنها نکته قابل توجه در اینجا، مساله همراه داشتن سگ است که در ذیل عنوان «نگهداری سگ در خانه» به آن خواهیم پرداخت. (که نگهداری سگ نگهبان اشکالی ندارد.)
2- ماجرای بلعم باعورا: خداوند در سوره اعراف، بلعم باعورا را به سگ تشبیه کرده است و چنین می فرماید: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ» (4)
سخن از یک عالم دانشمند است که ابتدا در مسیر حق بود، به گونهاى که کسى انتظار انحراف او را نداشت. سرانجام دنیاپرستى و پیروى از هواى نفس او را به سقوط کشاند. به نحوى که تشبیه به سگ شده است.
اما چرا به سگ تشبیه شده؟
زیرا او بر اثر شدت هواپرستى و چسبیدن به لذات جهان ماده، یک حال عطشِ نامحدود به خود گرفته که همواره دنبال دنیاپرستى مى رود نه به خاطر نیاز و احتیاج بلکه به شکل بیمارگونهاى همچون یک «سگ هار» که بر اثر بیمارى هارى، حالت عطش کاذب به او دست مىدهد و در هیچ حال سیراب نمى شود.(5)
در این آیه نیز نه سخن از طهارت سگ است و نه سخن از نجاست آن آمده است.
3- حکم صید سگ شکارچی: خداوند در ابتدای سوره مائده می فرماید:
«یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ …»(6)
از تو سۆال مىکنند چه چیزهایى براى آنها حلال شده است؟ بگو : آنچه پاکیزه است ، براى شما حلال گردیده؛ و (نیز) صید حیوانات شکارى و سگهاى تربیت یافته … .
قرآن کریم در احکام فقهی معمولا به کلیات بسنده کرده است . به عبارتی دیگر قرآن همچون قانون اساسی است که فروع قوانین مدنی، حقوقی، جزائی و … را در آن نمی توان یافت
در این آیه سخن از حلال بودن گوشت حیوانی است که توسط سگ شکاری صید شده است نه نجاست یا طهارت سگ. هرچند دلالت بر قابل استفاده بودن صیدی که توسط سگ شکاری انجام شده دارد و در روایات نیز آمده است که این صید را می توان پس از شستن محل تماس سگ استفاده کرد.
این سه آیه تنها مواردی بودند که در آن سخن از سگ به میان آمده، امّا در آن نه اشاره به طهارت سگ شده نه نجاست آن. حال که ثابت شد قرآن دلالتی بر نجاست و طهارت سگ ندارد، آیا می توان نتیجه گرفت که پس سگ نجس نیست؟
آیا همه احکام باید در قرآن ذکر شده باشند؟
آیا می توان حکمی را فقط بخاطر عدم ذکر آن در قرآن انکار کرد؟(7)
پاسخ اینست که:
اولاً: قرآن کریم در احکام فقهی معمولا به کلیات بسنده کرده است. به عبارتی دیگر قرآن همچون قانون اساسی است که فروع قوانین مدنی، حقوقی، جزائی و … را در آن نمی توان یافت.
ثانیاً: تبیین و تفسیر آن را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و به دنبال آن، امامان معصوم(علیهم السلام) سپرده است، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»(8) یعنی ای پیامبر ما ذکر بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را بر ایشان نازل شد (قرآن) تبیین و تفسیر نمایی و خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بیان فرموده، از سخنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیه السلام) اطاعت کنیم: «وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(9) یعنی ای مردم هر چه را رسول الله(صلی الله علیه وآله) به شما دستور داد ، اجرا کنید و هر چه را نهی کرد باز ایستید.
اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مى فرمایند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی»(10)، من دو چیز گرانبها را در میان شما به امانت مى گذارم که این دو از هم جدا نمى شوند «إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»، اگر به هر دوى آنها تمسک کردید هلاک نمى شوید.
سرّ این فرمایش پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله وسلّم) این است که تمام آنچه ما به آن احتیاج داریم در نصّ و ظاهر قرآن نیامده است و ما باید در کنار قرآن روایات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) را در نظر بگیریم. اما اگر گفتیم یکى را قبول داریم، اگر گفتیم «حَسبُنا کِتابُ الله»، و عترت را رها کردیم، ضمانتى براى هدایت ما نخواهد بود. این دو چیز را باید با هم داشته باشیم تا بتوانیم به هدایت برسیم.(11)
خلاصه اینکه برای به دست آوردن حکم شرعی، قرآن یکی از منابع استنباط احکام الهی می باشد، علاوه بر کتاب آسمانی ما، روایات معصومین(علیهم السلام) یکی دیگر از منابع است که اگر حکمی در قرآن ذکر نشده بود باید به این روایات رجوع شود.
اگر مفید بودن و وفادار بودن سگ برای حکم به طهارتش کافی باشد، پس خون که حیات انسان با کمبود آن در خطر می افتد، نباید نجس باشد؟ آیا کسی در فواید و نیاز انسان به خون و همچنین در نجس بودن آن شک دارد؟ آیا به بهانه ی اینکه انسان اشرف مخلوقات هست، می توان نجاست خون او را انکار کرد؟
نجاست سگ در روایات
از امیرالمومنین علیه السلام روایت است كه آن حضرت فرمودند : از پیامبر اكرم صلَّى الله علیه و آله سۆال شد: خداوند سگ را از چه آفرید؟ حضرت فرمودند: حق تعالى آن را از آب دهان ابلیس آفرید. محضر مباركش عرض شد: یا رسول الله چگونه؟ حضرت فرمودند: هنگامى كه خداوند متعال آدم و حوّا را به زمین هبوط داد، آن دو همچون دو جوجه لرزان مى لرزیدند، ابلیس نزد درندگانى كه پیش از آدم در زمین بودند رفت و به آنها گفت: دو پرنده از آسمان به زمین آمدهاند كه تا به حال بزرگتر از آنها دیده نشده، برویم و آنها را بخورید. درندگان به طرف ایشان حركت كردند و ابلیس پیوسته ایشان را تحریص و ترغیب مى كرد و فریاد مى زد و درندگان را به مسافتى نزدیك آدم و حوّا آورده بود، از سرعت و شتاب در كلامش آب دهان او بیرون ریخت و خداوند متعال از آن ب دو سگ آفرید، یكى نر و دیگرى ماده، این دو سگ در اطراف آدم و حوّا ایستادند سگ ماده در جدّه و سگ نر در هند و نگذاردند كه درندگان نزدیك آن دو شوند و از همان روز سگ دشمن درندگان و درندگان نیز دشمن سگ گردیدند. (علل الشرائع ج1 ص 152)
نکوهش از نگهداری سگ در خانه
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: خانه ای که سگ در آن باشد، ملائکه الهی به آن در نمی آیند.
امیرمومنان علی(علیه السلام) فرمود: از نگهداری سگ در خانه بپرهیزید.
بی شک نهی از نگهداری این حیوان در محیط زندگی و نهی از نزدیک شدن به آن، برای آلوده بودن آن و زمینه انتقال برخی از میکروب ها و نجس بودن آن از نظر حکم فقهی است و روشن است که حفظ و نظافت و بهداشت خود و محیط زندگی و پاکی بدن و لباس و ظروف و ابزار و وسایل خورد و خوراک از نظر تعالیم دینی اهمیت بسیاری دارد؛ ولی با این حال داشتن سگ آموزش دیده که از آن برای اهدافی مانند نگهبانی مزرعه، کارخانه و گله یا در شکار و جست و جوی اجناس قاچاق استفاده می شود، در صورتی که سه نکته یاد شده (نظافت، طهارت و بهداشت) درباره آن مراعات شود از نظر احکام اسلامی اشکال ندارد.
امیر مومنان فرمود: در نگهداری سگ خیری نیست، مگر در سگ شکاری برای نگهبانی و سگ همراه گله گوسفندان.
پی نوشت ها :
1. مصباح یزدی، محمدتقی، آذرخشی دیگر ازآسمان کربلا، انتشارات مۆسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول
2. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعة، 29 جلد، مۆسسه آل البیت علیهمالسلام
3. نجفی ، محمد حسن، جواهر الکلام
4. مغنیه، محمد جواد، الفقه المذاهب الخمسة
5. آیة الله حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، 14 جلد
6. مطهری، مرتضی ، مجموعه آثار
7. صدوق، شیخ محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، علل الشرایع، دو جلد، انتشارات دارالبلاغه.
8. پیام زن، پیاپی 104، ص 66-70 و 65
9. جمعی از نویسندگان، جامعه ایدهآل اسلامی و مبانی تمدن غرب
10. انصارى، شیخ مرتضى، المکاسب
11. نجفی الخوانساری، موسى بن محمد، منیة الطالب فی شرح المکاسب، تقریرات المحقق المیرزا محمد حسین النائیینى
حکایت قصابی که دست خود را قطع کرد
روزی علی علیهالسلام کنیزی را دید که محزون و گرایان است، و چون از علتش پرسید، جواب داد: صاحبم مرا برای خرید گوشت مأمور ساخت، و چون گوشت را خریدم مورد پسند وی واقع نشد، لذا آن را برگرداندم، دوباره قصاب گوشت را عوض کرد و گفت: چنانچه بار دیگر بیاوری عوض نمیکنم، ولی صاحبم این گوشت را نیز نپسندید، نمیدانم چه کار کنم؟
حضرت فرمودند: من حاضرم تو را به پیش صاحب ببرم، و از او تقاضا کنم که آزارت ندهد، و یا از قصاب بخواهم گوشت را برای بار دوم عوض کند، کدام را انتخاب میکنی؟
به درخواست کنیز آن حضرت به مغازه قصابی وارد شد، و از قصاب خواست که گوشت را عوض کند، و یا معامله را اقاله نماید.
قصاب امیرالمؤمنین را نمیشناخت، و لذا مشتی بر سینه آن حضرت زد و گفت: برو بیرون به شما مربوط نیست!!
علی علیهالسلام با آن همه توان و شجاعت و قدرتی که داشت، مشت قصاب را تحمل کرد و چیزی به او نگفت!! کنیز را به خانهاش برگرداند، و به ارباب سفارش کرد که وی را آزار ندهد.
چون صاحب کنیز، مولای متقیان را شناخت، کنیز را به شکرانه تشریف آوردن آن حضرت آزاد ساخت.
ولی از سوی دیگر چون مردم، آن حضرت را هنگام وارد شدن به مغازه قصابی دیده بودند، لذا به سراغش آمدند و گفتند: امیرالمؤمنین چه شد و کجا رفت؟
قصاب که مردی غریب و از عاشقان مولا بود، و اساسا برای دیدار آن حضرت به کوفه آمده بود، ولی علی علیهالسلام هنگام ورود وی به کوفه، در مسافرت به سر میبرد، جواب داد: من کجا و علی کجا؟ من که مدتها است که در انتظار علی هستم…
گفتند: همان عربی که با کنیز گریان وارد مغازهات شد علی علیهالسلام بود!!قصاب که دید که به چه بزرگواری جسارت کرده است، گرفتار غم و اندوه شدیدی شد،و لذا دستش را با ساطور قصابی قطع کرده و بیهوش افتاد!!
علی علیهالسلام چون از این جریان آگاه گشت بر بالین قصاب آمده، و دست قطع شده را از زمین برداشت، و بلافاصله آن را در جای خود قرار داد، و از خدا خواست سلامتی را به وی برگرداند، در نتیجه دست قطع شده به برکت انفاس ملکوتی آن حضرت خوب شد…نظیر این جریان با کمی تفاوت در مورد «بقالی» پیش آمد، که حضرت در شفاعتش از کنیزی ،مشت او را نیز تحمل کرد.
از این قضایا نتیجه میگیریم که علی علیهالسلام دارای جاذبههای عجیبی بود، و دوست و دشمن، مسلمان و کافر را جذب میکرد، تا جایی که کسانی در این راه دست خود را قطع میکردند، و از آئین خود منصرف گردیده، آئین بحق علی علیهالسلام را میپذیرفتند…
علی نه تنها در اخلاق و برخورد نمونه بود، و اسلام در وجود او تجسم پیدا میکرد، بلکه به هر موضوعی در وجود او بنگریم، وی همانند رسول خدا(ص) اسوه بود در عدالت، ایثار، اخلاص، دلسوزی، مسؤولیت، ،جوانمردی و همه سیمای واقعی قرآن و اسلام بود، و لذا جاذبه داشت، و دوست و دشمن در برابر وی خاضع بودند…
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار ج41 ص48 ح1.
[2] نقل از آفتاب ولایت ص175.
هشدار برای پوشیدن شلوار جین
زنانه:شلوار جین تنگ نپوشید
در گذر زمان و با تغییر نسلها، گویا یک پدیده اجتنابناپذیر است و آن کوچک شدن همه چیز است. خانههای نقلی، ماشینهای کوچک، شلوارهای کوتاه و تنگ، مانتوهای چسبان و پیراهنهای تنگ. این موارد آخر در ذهن تداعی میکند که خیاط همیشه پارچه کم میآورد.
جام جم سرا: این لباسهای تنگ اگر محصول جبر زمانه نباشد، حاصل مد است، اما این مد برای سلامت بدن خطرناک است.
لباس تنگ، عروق پوست را تحت تاثیر قرار داده و در قسمتهایی مانع گردش صحیح خون میشود، بخصوص اگر تنگی لباس در ناحیه لگن، زانو، سینه و حلقه آستین ها باشد. همین اختلال جریان خون باعث همان عارضه شایع لباس های تنگ میشود، یعنی احساس کوفتگی و خستگی. البته گاهی این تنگی به حدی زیاد میشود که قسمتهایی از پوست کبود می شود.
یکی دیگر از مشکلات لباسهای تنگ مشکلات گوارشی است. در واقع لباس تنگ حرکات دودی و کرم گونه دستگاه گوارش را مختل میکند و موجب تجمع گاز در معده و نفخ شکم میشود که معمولا با درد شکم همراه است.
همچنین پوشیدن لباس زیر تنگ، باعث افزایش احتمال ابتلا به عفونت مثانه در خانم ها میشود .
یکی دیگر از عوارض لباسهای تنگ، نوعی کهیر به نام کهیر فشاری است. این نوع کهیر در اثر فشار موضعی بر بدن ایجاد می شود. معمولا چهار تا شش ساعت پس از پوشیدن لباس تنگ، یک تورم عمقی همراه با خارش، سوزش و درد ایجاد میشود که پس از هشت تا 72 ساعت از بین میرود. گاهی تب و لرز، ضعف، خستگی و سردرد هم در کنار این عارضه وجود دارد.
بررسی های انجام شده نشان می دهد پوشیدن لباس های خیلی تنگ در بلند مدت، احتمال گسترش تومورهای سرطانی را در بافت سینه افزایش خواهد داد .
اگر آلرژی دارید لباس تنگ نپوشید
دکتر حسین طباطبایی ، متخصص پوست و موواستاد دانشگاه علوم پزشکی تهران در این باره می گوید : پوشیدن لباس تنگ در افراد سالم مشکل چندانی ایجاد نمیکند، زیرا معمولا افراد به مدت طولانی لباس تنگ نمیپوشند و آن را پس از ساعاتی تعویض میکنند. پوشیدن لباس تنگ معمولا برای افرادی مشکل ایجاد میکند که زمینه آلرژی و حساسیت دارند .
به گفته وی مهمترین لباسی که ایجاد مشکل میکند، معمولا شلوارهای جین تنگ است نه بلوزهای تنگ .
لباس تنگ در افرادی که زمینه آلرژی دارند، باعث ایجاد اگزمای تماسی میشود، بخصوص اینکه لباسهای زیر و بلوزها معمولا از جنس نخ نیستند و حتما در آنها از مواد نایلونی و پلاستیکی استفاده می شود .
مشکل دیگری که لباس تنگ بخصوص وقتی مستمر و دائمی پوشیده شود، ایجاد میکند، اختلال در جریان گردش خون است. عروق پوست، عروق بسیار ظریف و نازکی هستند که کار تغذیه و خونرسانی به پوست را بر عهده دارند. وقتی این عروق تحت فشار دائمی قرار میگیرد، بتدریج تنگ و بسته میشوند. در نتیجه جریان خون بافتی که مورد فشار قرار گرفته است به هم میخورد و رشد پوست مختل میشود. به همین دلیل پوست هم میتواند به آسانی زخم شود و هم میتواند به دلیل نقص تغذیهای که پیدا میکند دچار بریدگی شود. گاهی حتی خود بیماران هم نمیدانند که تنگی لباسشان سبب ایجاد زخم و بریدگی در پوست شده است. این مشکلات در ابتدا خود را با سوزش و خارش نشان میدهند. در این صورت فرد باید بلافاصله لباسش را عوض کند تا اختلال جریان خون برطرف شود ..
لباس تنگ بپوشید،ترش میکنید
دکتر پیمان ادیبی، فوق تخصص گوارش و دانشیار دانشگاه علومپزشکی اصفهان معتقد است :
تنگی لباس، مشکل ریفلاکس یا برگشت غذا از معده به مری را تشدید میکند، یعنی باعث ترش کردن معده و برگشت اسید بخصوص بعد از غذا خوردن میشود. بنابراین یکی از توصیههایی که ما به بیماران مبتلا به ریفلاکس بخصوص کسانی که اختلالات ساختمانی در دستگاه گوارش دارند، میکنیم این است که لباسهای تنگ نپوشند و کمربندشان را سفت نبندند تا فشار داخل شکمیشان زیاد نشود .
شلوار جین و عفونت مثانه
شلوار جین تنگ می تواند باعث عفونت مثانه و واژن در خانم ها شود. همیشه در اطراف مقعد، باکتری هایی وجود دارد که این باکتری ها می تواند در اثر اصطکاک لباس به طرف واژن حرکت کنندو چون مجرای ادراری در خانم ها کوتاه است، خیلی سریع باعث عفونت ادراری می شود که نشانه آن خارش و تکرر ادرار است .
از طرف دیگر محققان دانشگاه پورتلند می گویند چون در این لباس ها امکان تبادل هوا وجود ندارد، شانس رشد قارچ ها افزایش می یابد. آن جا محیطی تاریک، مرطوب برای رشد سریع قارچ ها در کشاله ران است که خودشان را با خارش و سرخی نشان می دهند .
سرطان سینه با پوشیدن لباسهای تنگ
اگرچه بسیاری از محققان و دانشمندان همچنان در تلاش هستند تا به یافته های جدیدی درباره عوامل تاثیرگذار در افزایش احتمال ابتلا به سرطان سینه در بین زنان دست یابند، اما گروهی از کارشناسان از چند دهه گذشته سبک خاص طراحی لباس های زنانه را به عنوان یکی از عوامل مهم در ابتلا به سرطان سینه معرفی کرده اند .
بررسی های انجام شده حاکی از آن است که پوشیدن لباس های خیلی تنگ در بلند مدت احتمال گسترش تومورهای سرطانی را در بافت سینه افزایش خواهد داد .
این نوع لباس ها مانع از خروج ترشحات لنف شده و افزایش مواد سمی در بافت سینه زمینه مناسبی را برای ابتلا به سرطان سینه به وجود خواهد آورد، اما از آن جا که هنوز شواهد کافی در تایید این نظریه ارائه نشده است، نمی توان به این نتیجه رسید که ارتباط مستقیمی بین پوشیدن لباس های تنگ و ابتلا به سرطان سینه وجود داشته باشد و به همین دلیل نباید آن را به عنوان عامل مهمی در افزایش احتمال ابتلا به این بیماری در نظر گرفت .
مخالفان این نظریه بر این باورند که عوامل تاثیرگذار بر افزایش خطر ابتلا به این بیماری معمولا عواملی هستند که میزان ترشح هورمون های داخلی بدن را تحت تاثیر خود قرار می دهند .(تبیان)
اسلام درمانی
نماز یک واجب الهی است که خداوند در پنج وعده روزانه مقرر فرموده است
اقامه نماز عموماً به عنوان رفتار و وظیفهای دینی عنوان میشود اما امروزه با پیشرفت علم پزشکی و تحقیقات مربوط به سلامت، جنبههای علمی تأثیر نماز بر سلامتی کشف شده است.
نماز یک واجب الهی است که خداوند در پنج وعده روزانه مقرر فرموده است و از مهمترین اثرات آن تقرب به خداوند و دریافت رحمت بیکران اوست. خداوند هر فریضهای را که بر انسان واجب کرده، دارای فواید بسیار زیاد و عامل رشد و تکامل فردی و اجتماعی اوست و دانش بشری به مرور و بامطالعه و تحقیقات علمی گوشهای از اثرات آن را دریافت کرده وخواهد کرد.
امروزه علم پزشکی دنیا در خصوص سلامت معنوی و نقش نماز، دعا و دینداری در سلامت جسمی، روحی و روانی توفیقاتی کسب کرده است که درمطلب پیش رو گوشهای از فواید پزشکی نمازبه نقل از ایکنا بیان میشود:
***
آثار ایستادن در نماز
باعث تقویت حالت تعادلی بدن و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است میشود، ثابت و خیره شدن چشمها در نماز به یک نقطه باعث بهبود و رفع نواقصی همچون نزدیک بینی میشود و با تمرکز در نماز،جریان فکر آرام و متعادل میشود.
آثار رکوع
موجب تقویت ماهیچههای شکم، حفظ دستگاه گوارش و مانع سوءهاضمه و بیاشتهایی میشود و نیز تقویت ماهیچه ستون مهرهها، گردن، دستها، ساق پا و رانها.
آثار سجده
تقویت مهرههای گردن عامل مهمی در درمان دیسک و مشکلات ستون فقرات گردن و کمر میشود. افزایش جریان خون مغز باعث قدرت درک و فهم و آرامش فرد و نیز حفظ شادابی، زیبایی و طراوت میگردد.
آثار نشستن
باعث تقویت عضلات پاها، رانها و کمک به نفخ معده و روده و بهبود فتق میشود.
رابطه نماز با بارهای الکتریکی و میدان مغناطیس:
در احادیث آمده است که آب وضو را خشک نکنید، دلیل پزشکی آن این است که بدن در برابر سرمایی که حس میکند خود به خود درجه حرارت را بالا میبرد تا قسمتهای خیس را خشک کند که همین تحریکات باعث بازشدن منافذ پوست و ورود اکسیژن بیشتر به بافتها و عضلات زیر پوست میشود که باعث شادابی و نشاط میگردد. بارهای الکتریکی زائد در اثر تحریکات مغناطیسی و الکتریکی اطراف ما همچون نیروگاههای برق، موبایل، تلویزیون و سشوار بر امواج مغزی تاثیر میگذارد که این اثرات در نواحی که تحریکات عصبی بیشتری دارد خطرات جدیتری را باعث میشود و این نواحی دقیقا همان نواحی شستوشوی وضو است(سر، صورت، دست، مچ دست و پا) که بهترین و ارزانترین و بیخطرترین راه برای دفع این امواج زائد، آب است و در وضو باعث انتقال بارهای ساکن از بدن به اطراف میشود.
بنا به تحقیقات پروفسور لای، امواج مغناطیسی خارجی به DNA سلولهای مغزی آسیب میزند و در طول روز مغز در برابر میدانهای مغناطیسی بیرونی ناشی از امواج و نیروگاهها و از طرفی میدان مغناطیسی زمین قرار میگیرد که به شدت برای مغز مضر است، وقتی انسان در نماز رو به قبله میایستد و در هنگام سجده، میدان مغناطیسی بدن و زمین برهم منطبق شده و مثل رسانا باعث دفع مواد الکتریسته از سر به زمین میشود.
اقامه نماز عموماً به عنوان رفتار و وظیفهای دینی عنوان میشود
اثرات نماز در درمان اضطراب و افسردگی
بیماران افسرده ،مرحله خواب REM آنان، نسبت به افراد عادی بیشتر است یعنی زمان بیشتری را در مرحله REM به سر میبرند که این باعث دیدن خوابهای آشفته و پریشان میشود.این افزایش مدت خواب REM در ساعات نزدیک صبح به وقوع میپیوندد که اثرات بیدار شدن برای نماز صبح باعث میشود که فرد از ورود به مرحله REM بازداشته شود وموجب کوتاه شدن آن و درمان افسردگی گردد. (درمانهای دارویی رایج ضدافسردگی سه حلقهای از طریق کاهش مرحله REM خواب، باعث درمان میشود)
اثرات نماز بر شادابی و نشاط و جلوگیری از استرس و فشار عصبی
بیدار شدن برای نماز صبح و در ساعات سحرگاهی و انجام عبادت در این موقع، عامل افزایش هورمون کورتیزول وحالت شادی و نشاط سرمست کننده میشود که بر زندگی روزانه نماز گزار بسیار موثر است و باعث افزایش مقاومت بدن در برابر استرسها و فشارهای روحی و روانی است که این در مضامین عرفانی تحت عنوان اسرار سحر بیان شده است.
تاثیرات هورمون ملاتونین در بیداری نماز شب و سحرگاه
بر طبق تحقیقات دکتر مدحت الشامی پزشک مصری، میزان ترشح ملاتونین در شب و سحر نیاز به هیچ دارویی ندارد به جز انجام عبادات و نیایش و دوری از گناهان که باعث آرامش روحی و روانی میشود و به تبع آن تاثیرات مثبت بر جسم و روان میگذارد. بیشترین حالت اورژانسی بیماری قلب پنج تا نه صبح است که با بیدار شدن در نماز صبح ترشح ملاتونین حداکثرشده و باعث جلوگیری از عوارض قلبی میشود.
تاثیر ملاتونین در پیشگیری و درمان سرطانهای پروستات و سینه
افزایش هورمون ملاتونین در اثر بیداری برای نماز صبح موجب مقابله با اثرات فری رادیکالها و جلوگیری از پیری زودرس آلزایمر و پارکینسون میشود.
افزایش هورمون ملاتونین در نماز شب باعث حفظ سلولهای مغز و شکوفایی نیروی فکر و اندیشه و افزایش توان گلبولهای سفید در مکانیسم دفاعی بدن و در برابر کلسترول و تنگی عروق میشود. افزایش هورمون ملاتونین در نماز شب و صبح باعث حفاظت سلولهای چشم شده و از کدر شدن عدسی یا کپسول جلوگیری میکند چنانکه امام صادق (ع)فرمود: نماز شب دید انسان را زیاد میکند.
افزایش هورمون ملاتونین در نماز شب و صبح افزایش ترشح اندورفینها و آنکفالینها که عامل تنظیم خواب و ریلکسیشن بدن است را موجب میشود. گاز اوزن و تاثیرات شگرف درمانی آن از نظر علم پزشکی ثابت شده است که این گاز در زمان طلوع فجر تا طلوع خورشید از سطوح بالای آسمان به زمین میآید و اثرات مفید درمانی بر قلب و عروق، پوست، ریه و … دارد و این مهمترین خاصیت عبادت و بیداری در بینالطلوعین است.
تاثیر نماز بر طول عمر انسان
افزایش هورمونهائی همچون کورتیزول، ملاتونین و دوپامین در بیداری نماز شب و سحر باعث سلامتی و طول عمر میشود.
منبع:
http://www.beytoote.com/religious/tenet/medical3-effects-prayer.html
اسلام درمانی
آداب اسلامی شب یلدا
آداب اسلامی ویژه شب یلدا
شب یلدا، نخستین شب زمستان و طولانی ترین شب سال است که ایرانی ها طی رسوم کهن خود، دور هم جمع می شوند و ضمن دید و بازدید، خوراکی های خاصی مانند هندوانه، انار، آجیل و… را مصرف می کنند. در این شب، جوانان پای صحبت ها و قصه های بزرگ سالان می نشینند و از لابه لای داستان ها و قصه هایی که از زبان این گنج های زندگی می شنوند، عبرت ها و درس های بی شماری برای خود می اندوزند. از جمله رسوم بسیار زیبا و پسندیده ایرانی در این شب که در اسلام نیز بسیار به آن سفارش شده، عیادت از سال مندان و بیماران است. ملاقات با خویشاوندان و دوستان و رسیدگی به احوال نیازمندان، به ویژه نیازمندان خویشاوند، از جمله آداب پسندیده و نیکویی است که در پرتو دستورات جامع و کامل اسلام، مردمان شریف ایرانی در شب یلدا و دیگر شب های طولانی و بلند زمستان به آن اهتمام می ورزند.
اسراف نکنیم
خداوند برای رفاه و آسایش بندگان خود، نعمت های بسیاری آفریده و به آنها امر فرموده از این نعمت ها استفاده کنند؛ ولی همواره بکوشند از اسراف کردن بپرهیزند. زیرا خداوند اسراف را دوست ندارد. امام علی علیه السلام اسراف کردن را موجب هلاکت دانسته و امام سجاد علیه السلام در دعا و مناجات های خود با خدا می فرماید: «و مرا از زیاده روی بازدار و روزی ام را از تلف شدن نگاه دار و دارایی ام را با برکت دادن به آن افزون کن و راه مصرف آن را در کارهای خیر به من بنمایان.» رسم زیبای دیدار یکدیگر در شب یلدا وقتی زیباتر می شود که با زیاده روی نکردن در مصرف خوراکی ها و تنقلات، بخشی از آنها را به مصرف یتیمان و افراد بی بضاعتی برسانیم که توانایی تهیه چنین اقلامی را در این شب ندارند.
زمستان، بهار مؤمنان
انسان هایی که عاشق عبادت هستند و از صمیم دل آن را دوست می دارند، تمام وجود خود را وقف عبادت می کنند و هر یک از اعمال و گفتار خود را با نیت تقرب به خداوند انجام می دهند. این گونه افراد جزء برترین های مردم شمرده می شوند و ترسی از سختی های دنیا ندارند. روزها و شب های زمستان، بهترین فرصت برای راز و نیاز و مناجات با خداوند است. امام صادق علیه السلام این فرصت نیکو را این گونه معرفی می کند: «زمستان، بهار مؤمن است. شب هایش طولانی است که برای عبادت نیمه شب از آن کمک می گیرد و روزهایش کوتاه است که برای روزه گرفتن از آن مدد می جوید». برخاستن از خواب شیرین در دل شب و اندیشیدن در ملکوت آسمان ها و زمین، خدا و قدرت او و نیز روزه گرفتن در روزهای کوتاه زمستانی، بهترین و خالص ترین عبادت خدای تعالی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «روزه زمستان، غنیمتی فرح بخش است»
دیدار با خویشاوندان
خداوند در آیات بی شماری به بندگان خود دستور می دهد خویشاوندان و نزدیکان خود را فراموش نکرده و همواره جویای احوال آنها باشند و آنها را از قطع رحم و رسیدگی نکردن به خویشان برحذر می دارد. امام باقر علیه السلام در اهمیت این موضوع می فرماید: «صله رحم اعمال را پاک می کند، دارایی ها را فزونی می بخشد، بلا را برطرف می گرداند، کار حساب رسی در قیامت را آسان می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد» صله رحم و دیدار با اقوام به قدری اهمیت دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله حتی یک سال پیاده روی برای آن را جایز می شمارد. شب های بلند زمستانی، فرصت بسیار خوبی است که می توان از آن بهره برداری صحیح کرده، به دیدار اقوام و نزدیکان شتافت و در اجرای این سنت پسندیده و نیک که ثواب بسیاری هم دارد، پیش قدم شد.
بیان قصه های قرآنی
خداوند در قرآن کریم بندگان خود را به قصه های قرآن توجه داده و هر یک از این سرگذشت ها را دارای حکمتی می داند که برای انسان ها هزاران پند و اندرز در خود نهفته دارد. امام علی علیه السلام نیز می فرماید: «بهترین داستان، رساترین اندرز و سودمندترین پند، کتاب خدای عزوجل است.» داستان ها و افسانه های زمینی، پس از چندبار تکرار، کم کم تازگی و جذابیت خود را از دست می دهد؛ ولی قرآن تنها کلامی است که هر اندازه هم تکرار شود، “کهنه شدنی” نیست. در شب یلدا و شب های زمستانی که دور هم جمع می شویم و پای صحبت بزرگ ترها می نشینیم، نیکو و شایسته است به جای داستان ها و قصه هایی که گاه با خرافات همراه است، به قصه های قرآنی توجه کنیم که هیچ گاه کهنه نمی شود و خرافات در آن راه ندارد.
دقت در آفرینش شب و روز
شب، مایه آرامش و سکون است. با پایان روز و پس از به اتمام رسیدن ساعات تلاش و کوشش در راه کسب روزی، آدمیان در سکوت شب، آرامش خود را می یابند و استراحت می کنند. شب های طولانی زمستان، فرصت خوبی است تا با دقت در نظام آفرینش وگردش شب و روز، به بزرگی خدای تعالی و کوچکی خود در این نظام هستی اعتراف کنیم. زیبایی های شب و درخشش ستارگان در پرده های سیاه شب های فرو رفته در ظلمت و گسترش نور ماه در آسمان ها، همه نشان از قدرت بی پایان خداوند دارد. در این شب ها می توانیم به ستایش خدا بپردازیم. چنان که امام علی علیه السلام می فرمود: «خدای پاک! چه عظیم و پرشکوه است آن چه از آفرینش تو می بینیم، و چه خرد است هر بزرگی در برابر قدرت تو، و چه حقیر است آن چه ما می بینیم در برابر قدرت ناپیدای تو از دیدگان ما».
حسابرسی اعمال روزانه
محاسبه نفس و بررسی کارهای روزانه، ویژگی کسانی است که ایمان حقیقی در جان و دلشان راه یافته است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «پیش از آن که مورد حساب رسی قرار بگیرید، خود به حساب نفستان برسید و پیش از آن که سنجیده شوید، خود، نفس تان را در ترازوی سنجش بگذارید و برای آن روز حساب بزرگ آماده شوید.» کسانی که از فرصت های زندگی بهترین بهره ها را برده و نیک ترین ذخیره ها را می اندوزند، در راه اطاعت خدا و خویشتن داری از نافرمانی او شکیبایی می ورزند و روز قیامت بدون محاسبه اعمال به بهشت می روند؛ زیرا این افراد در این دنیای فانی، در لحظه لحظه زندگی دقت کرده اند تا دچار لغزش نشوند. طولانی بودن شب های زمستانی و آرامشی که در آن برای آدمی ایجاد می شود، بهترین فرصت برای مراقبت و رسیدگی به اعمال روزانه است.
شب یلدا و دیوان حافظ
از گذشته های دور در خانواده های ایرانی در کنار قرآن کریم، دیوان حافظ نیز مورد توجه و عنایت خاصی بوده است. ایرانیان همان گونه که با قرآن استخاره کرده، برای شروع کارهای خود از این کتاب آسمانی طلب خیر می کنند، به دیوان حافظ نیز تفأل می زنند و از خواجه شیراز دعای خیر می خواهند. یکی از رسم های جالب و زیبای ایرانی ها در شب یلدا، تفأل زدن به دیوان حافظ و خواندن اشعار عرفانی اوست که برگرفته از آیات قرآن است. شایسته است در این شب طولانی، با تفأل زدن به حافظ و خواندن اشعار عرفانی او، از خرافات و تفأل زدن به شیوه های خرافی دیگر پرهیز کنیم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از ما نیست کسی که فال بد زند یا برایش فال بد زده شود». قرائت اشعار پسندیده و نیکو، به ویژه اشعاری که در مدح اهل بیت علیهم السلام سروده شده، از جمله کارهای خوب و نیکویی است که می توان در این شب انجام داد.
انار و گردو بخورید
خداوند مهربان در طبیعت بخشنده خود، در هر فصل نعمت ها و میوه هایی در دسترس ما گذاشته که سلامت ما را تأمین و قدرت دفاعی بدن را در مقابل بیماری ها افزون می سازد. در زمستان که به علت تغییر هوا و عوامل دیگر مانند باد و باران، سرماخوردگی و بیماری هایی نظیر آن زیاد می شود، وجود انار می تواند نه تنها شفا بخش بوده، بلکه در حفظ سلامت و جلوگیری از این گونه بیماری ها مؤثر باشد. شاید حکمت خوردن انار در نخستین شب زمستان همین مسأله باشد. گردو نیز از تنقلاتی است که در این شب مصرف می شود و فایده های بسیاری دارد. امام علی علیه السلام فرموده است: «خوردن گردو در زمستان و فصل سرما، کلیه ها را گرم و سردی را از بدن دفع می کند». رعایت این آداب و رسوم پسندیده و توجه به حکمت خوراکی هایی که در این شب مصرف می شود، می تواند راه گشای خوبی برای جوانان و نوجوانان باشد.
به یکدیگر هدیه بدهید
ایران کشوری گسترده با اقوام مختلف است که هر یک از آنها در پرتو رسم های ویژه منطقه خود، شب یلدا را به گونه ای خاص برگزار می کنند. از جمله رسم های ایرانی که در شب یلدا در میان اقوام مختلف برگزار می شود، رسم پسندیده هدیه دادن و هدیه گرفتن است. این سنت نیکو در اسلام بسیار مورد سفارش قرار گرفته و پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: «به یکدیگر هدیه بدهید تا دل هایتان به هم مهربان شود. به یکدیگر هدیه دهید؛ زیرا کینه ها را از بین می برد». پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همواره به این امر نیکو اهتمام می ورزیدند و هر هدیه ای که به آن حضرت داده می شد، با روی باز می پذیرفتند؛ زیرا آن را نوعی احترام به شخص هدیه دهنده می دانستند. هدیه دادن به کوچک ترها در این شب، سبب می شود تا کودکان ونوجوانان به بزرگ ترها با دیده احترام نگریسته و محبت آنها را در دل خود نگاه دارند.
سخنان گوهربار امام زمان (عج)
چهار افسانه راجع به ماهیت داعش
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، تیش خان کنشیلیک، استاد دینشناسی دانشگاه اوراسیا (دانشگاهی در ترکیه) ۴ افسانه رایج درباره ماهیت داعش را تبیین کرد.
وی میگوید: از زمان تأسیس و اعلام موجودیت داعش در سال ۲۰۱۴، برخی رسانهها به طور فعال اقدامات خونین این گروه را منتشر کردهاند. ذکر کلمه داعش در رسانههای جهانی در سال ۲۰۱۵ به صورت تصاعدی افزایش یافت.
پورتال جستجو «Google.com» بیش از ۷۳ میلیون رکورد را که کلمه «داعش» را جستجو میکرد، نشان میداد؛ بنابراین جای تعجب ندارد که در مورد این سازمان تروریستی چندین افسانه به وجود آمده باشد.
افسانه اول: داعش، دولت اسلامی است!
یکی از اسطورههای بزرگ که نظامیان داعش ترویج میکنند این است که آنها ایده ایجاد خلافت را اجرا میکنند. ایده ایجاد خلافت با جنگ، درگیری و قتل مردم بی گناه همراه است. بزرگترین مشکل اینجاست که آنها آشکارا اعلام میکنند که کعبه را نابود میکنند. این اظهارات نه تنها با مفاهیم اسلامی، بلکه با تمام مفاهیم بشری در تضاد است.
تجزیه و تحلیل فعالیت داعش نسبت به اقلیتهای دینی نشان میدهد که داعش سیاست حذف فیزیکی نمایندگان گروههای دینی مانند شیعیان و کردهای ایزدی را اجرا میکند. این اقدامات شبه نظامیان داعش توسط جامعه بینالمللی محکوم و به عنوان اعمال نسلکشی توصیف شده است.
فعالیت عملی داعش، با هدف تصرف قلمرو و حفظ کنترل بر آنها با ظلم و ستم شدید به ساکنان این مناطق و اعدامهای دسته جمعی مردم صورت میگیرد. براساس نظر کارشناسان، مبنای ایدئولوژی داعش اعتقادات تکفیری است که نه تنها بر خلاف شریعت، بلکه برخلاف ارزشهای جهانی است.
یکی از اقدامات در اعلام مخالفت با داعش، نامه رسمی و سرگشاده به رهبران داعش از ۱۲۶ عالم و مفتی جهان اسلام است که در آن تجزیه و تحلیل دقیق اظهارات و فعالیتهای داعش آمده و اقدامات آنها به عنوان اقدامات متناقض با دین اسلام معرفی شده است.
افسانه دوم: داعش ایدههای اسلام را ترویج میکند!
یک افسانه دیگر که به طور فعال توسط اعضای داعش گسترش مییابد، تبلیغ ارزشهای اسلامی توسط این گروه تروریستی است.
این در حالی است که آثار تاریخی و باستانی که به عنوان ارزشهای جهانی معروف است، توسط تروریستهای داعش، نابود شده است. فعالیتهای سازمان تروریستی داعش از زمان تأسیس آن با خشونت خونین همراه بوده است. طی این مدت، شبه نظامیان داعش صدها هزار نفر بی گناه را کشته و شکنجه کردهاند. اماکن مقدس، عبادی و اماکن دفن سنیها، شیعیان و صوفیان را نابود کردهاند.
در ماه می سال ۲۰۱۵، شبه نظامیان داعش مسجد تاریخی قرن نوزدهم «الخضراء» ، مسجدی که در زمان خلیفه عمر(از خلفای راشدین) ساخته شده و همچنین مسجد تاریخی«مریم خاتون» را نابود کردند. به نظر کارشناسان، در سال ۲۰۱۵ شبه نظامیان داعش بیش از ۵۰ آرامگاه و عبادتگاه اسلامی را از بین بردند.
دینشناسان و متکلمان معروف، متفقند که اظهارات تروریستهای داعش در مورد مبارزه واقعی به نام دین، ادعایی دروغ بوده و حقیقت ندارد؛ زیرا شبه نظامیان داعش با اقدامات خود ماهیت واقعی ارزشهای اسلامی را تحریف میکنند، مفهوم جهاد را به درستی توضیح نمیدهند و همچنین شریعت را نقض میکنند.
افسانه سوم: در صفوف داعش مؤمنان واقعی مبارزه میکنند!
تجزیه و تحلیل رسانهها و اظهارات شبه نظامیان سابق، بستگان و دوستان آنها نشان میدهد که بسیاری از اعضای داعش از دین دور هستند؛ این در حالی است که این گروه از ترویستها خود را مؤمنان واقعی میدانند.
براساس اطلاعات نهادهای انتظامی، در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ در کشور قزاقستان ۸۲ نفر به خاطر افراطگرایی و تروریسم، محکوم شدهاند. کلا در زندان ها در حدود ۵۰۰ نفر به خاطر این جرایم محکوم شدهاند.
تجزیه و تحلیل نشان داده است که آنها به شرح ذیل به گروههای تروریستی وارد شدهاند: ۲۸ درصد از طریق آشنایان، ۲۱ درصد از طریق بستگان ، ۱۶درصد از طریق دوستان و بیش از ۳۰ درصد از طریق اینترنت.
در میان آنها، ۶۲ درصد اعتیاد به الکل، ۲۷ درصد اعتیاد به مواد مخدر و ۴۲ درصد اعتیاد به قمار داشتند. در بین ۵۰۰ محکوم نیز ۴۸ درصد زیر سن ۳۵ سال و ۱۹ درصد زیر سن ۲۵ سال هستند.
به طور کلی محکومین، افراد آموزش ندیده، بدون کار دائم و دارای سطح بسیار پایین زندگی هستند. علاوه بر این، داعش دارای هزاران مزدور است که جنایات را برای پول انجام می دهند.
افسانه چهارم: داعش شکستناپذیر است!
اطلاعات کذبی که توسط رسانههای بینالمللی به طور فعال پخش میشود، سبب شده است که برخی افکار عمومی و مخاطبان این رسانهها معتقد به شکستناپذیری سازمان تروریستی داعش شوند. این افسانه در مورد شکستناپذیری داعش، در نتیجه تلاشهای ناهماهنگ نیروهای ائتلاف بینالمللی تشکیل شده است. باید درک کرد، حملات هوایی نیروهای ائتلاف، در درجه اول، با هدف حفظ داعش در مرزهای سرزمینهای تحت اشغال آنها است.
هر چند که در حال حاضر، تبلیغات درباره شکستناپذیری داعش به کمک اقدامات قاطع ارتش سوریه و عراق تا حد زیادی ناکام مانده است.
به نظر کارشناسان، این روزها تعداد نیروها و تروریستهای تکفیری در صفوف داعش کمتر شده و یکی از دلایل آن، دلسردی و ناامیدی خود مزدوران است.
منبع: پایگاه خبری e-islam.kz، ترجمه رایزنی فرهنگی ایران در قزاقستان
سخنان گوهر بار پیرامون نماز
منظور امام صادق(ع) از لاینال شفاعتنا من استخف الصلاه و پیامد های سبک شمردن نماز چه می باشد؟
به دو سوالتان، به صورت جداگانه جواب می دهیم:
1. مفهوم سبک شمردن نماز:
در روايت از امام صادق (ع) آمده است: نماز اولين چيزي كه در قيامت مورد سوال قرار مي گيرد، و در صورت قبول شدن آن، ساير عبادات نيز پذيرفته مي شود.(1)
نيز امام صادق (ع) فرمودند: ((شفاعت ما به كسي كه نماز را سبك بشمارد، نمي رسد)).(2) بنابر اين كسي كه نماز نخواند هيچ عمل مقبولي ندارد و از شفاعت نيز بهره اي نمي برد و مورد سخت ترين عذابها واقع خواهد شد. قرآن مجيد مي فرمايد:” ملكه دوزخ از جهنميان مي پرسد: ((چه چيز شما را گرفتار اين عذاب سخت نمود؟ آنها مي گويند: ما از نمازگزاران نبوديم )).(3)
مقصود از سبك شمردن نماز، اهميت ندادن به آن است. يكى از مصاديق سبك شمردن نماز اين است كه شخص گاهى نماز را ترك مىكند و يا با نداشتن عذر شرعى، نماز را از اول وقت به تأخير مىاندازد هم چنين با سرعت نماز خواندن، ركوع و سجود را صحيح و كامل بجا نياوردن، قرائت و اذكار را بدون توجه و غلط خواندن، شرايط نماز (مثل طهارت، شناختن قبله و وقت، داشتن پوشش و …) را رعايت نكردن، با وجود دسترسي به مسجد و جماعت، نماز را فرادا خواندن و … همه اينها از مصاديق سبك شمردن نماز است.
شكی نیست كه بی اعتنایی به نماز گناهی بزرگ است. بنابراین شناسایی مصادیق این تحقیر ناپسند، مقدمۀ پرهیز از این گناه است.
2. مصادیق سبك شمردن نماز:
الف) تأخیر نماز:
امام صادق(ع) در تفسیر آیهی شریفهی قرآن، كه در ارتباط با مذمت بی اعتنایی به نماز نازل گردیده است.(4) میفرماید: «تاخیر الصّلاه عن اوّل وقتها لغیر عذرٍ»(5) مراد از بی اعتنایی به نماز، «تأخیر آن از اول وقت بدون عذر است».
البته روشن است كه مراد از عذر، ضرورتی است كه بصورت اضطراري پیش آید و قابل تأخیر نباشد و الاّ باید چنانكه برخي از مردان خدا توصيه مي كردند به كار بگوییم نماز دارم نه به نماز بگوییم كار دارم!
ب) عدم رعایت آداب آن در خلوت:
پیامبر اكرم (ص) در روایتی چنین میفرماید: «من احسن صَلَوتَهُ حین یَراهُ النّاسُ و أَساءَها حینَ یَخلُوا فتلك استهانهٌ»(6) یعنی: «آن كس كه در مقابل مردم با دقت نماز بخواند و در خلوت بدون دقت نماز گزارد به نماز بی اعتنایی كرده است».
مروری بر نمازهای خلوت و جلوت ما، روشن مینماید كه آیا احترام و توجه ما به نماز بیشتر بوده است یا به ناظران صحنهی نماز!
ج) فراهم نكردن مقدمات نماز قبل از اذان:
در روایت دیگری میفرماید: كسی كه وضوی نماز را تا وقت اذان به تأخیر اندازد او به نماز بی اعتنایی كرده است. آری كسی كه به كاري اهمیت میدهد، قبل از رسیدن وقت آن، مقدمات آن را فراهم میكند. كدام ملاقات و میهمانی است كه وقت آن فرا رسیده باشد و ما هنوز در فكر پوشیدن لباس و یا آماده كردن شرایط آن باشیم؟!
د) عدم یادگیری معانی:
آیا ندانستن معانی الفاظی كه روزانه ده بار در نماز تكرار میشود به معنی بی اعتنایی به نماز نیست؟! آیا اگر ما برای طرف گفتگوی خویش در نماز اهمیتی قائل باشیم در فكر این نخواهیم بود كه محتوا و مضمون مذاكره و نجوای خود را بفهمیم و با ادراك صحیح به سخن در برابر او بایستیم؟! چگونه ممكن است با اقامت كوتاه در یك كشور، تا حدودی به زبان مردم آنجا آشنا میشویم و با یكی دو بار عبور از مسیری، نام و نشان آن را فرا گیریم و در برخورد با هر بنایی از اسم و بانی و مشخصات آن جویا شویم. اما هیچكدام از این توجهات و حساسیتها در مورد نماز اعمال نشود؟! آیا اینها به معنی بی اعتنایی به نماز نیست؟! چگونه میتوانیم پاسخگوی عباداتی باشیم كه به دليل سبك شمردن و بي توجهي به آنها، بيش از آنكه بيانگر بندگي و خضوع ما باشد، بيانگر تكبر و بي اعتنايي ما مي باشد؟! اینجاست كه امام حسین(ع) به خداوند تبارك و تعالی عرض میكند: «الهی مَن كانَت محاسِنُه مَساوِی فكیف لایكونُ مَساوِیه مَساوِی»(7) (خدایا آن كس كه اعمال به ظاهر نیك او گناه است پس چگونه گناهان او گناه نباشد؟!)
فرق نمازگزارانی كه در نماز هیچ دردی را احساس نمیكنند(8) جز درد فراق دوست، از هیچ حادثهای مطلع نمیشوند،(9) هیچ صدایی را نمیشنوند و غرق در لذت با معشوقند، نماز گزارانی كه زیر شلاق و علیرغم هر گونه تهدید و شكنجه و محدودیتی نماز را بپا میدارند(10) با كسانی كه نماز را مانع و رنجی میدانند كه در برداشتن و عبور از آن باید شتاب كرد و در هنگام اقامهی آن به هر موضوعي جز سخن و راز و نياز با خالق هستي فكر كرده و به مخاطب و ارتباط خود با او نمي انديشند.
هـ) عجله و شتاب در نماز:
سریع خواندن نماز و تبدیل این عبادت به عادتی كه همچون عمل ماشین نویسی بدون توجه به معانی و بدون رعایت خشوع و طمأنینه انجام گیرد از نشانههای دیگر بی توجهی به نماز است.
استاد شهید مرتضي مطهری در این باره می گويد:
«(به اعتقاد روانشناسان:یك كار همین قدر كه برای انسان عادت شد، دو خاصیّت متضاد در آن به وجود میآید. هر چه كه بر عادت بودنش افزوده شود و تمرین انسان زیادتر گردد، كار، سهلتر و سادهتر انجام میشود). یك ماشین نویس كه به ماشین نویسی عادت میكند، هر چه بیشتر عادت میكند، از توجهش كاسته میشود. یعنی از اینكه این عمل او یك عمل ارادی و از روی توجّه باشد كاسته میشود و به یك عمل غیر ارادی نزدیكتر میگردد. خاصیّت عادت این است. اینكه در اسلام به مسألهی نیّت تا این اندازه توجّه شده، برای جلوگیری از این است كه عبادتها آن چنان عادت نشود كه به واسطهی عادت، به یك كار طبیعی و غیر ارادی و غیر فكری و غیر هدفی و كار بدون توّجه كه هدف درك نشود و فقط به پیكر عمل توجه گردد تبدیل شود.
اینها چیزهایی است كه ما تنها در نماز اسلامی به دست میآوریم و متوّجه میشویم كه بسیاری از برنامههای تربیتی به وسیله این عبادت و در پیكر این عبادت پیاده میشود، گذشته از اینكه خود این عمل، پرورش عشق و محبّت خدا و معنویّت در انسان است، كه این روح عبادت است.»(11)
مردی در حضور امیر المؤمنین(ع)نماز خود را با شتاب به جا میآورد. حضرت نگاهی به او كرده و فرمود: چند وقت است اینگونه نماز میخوانی؟ او گفت: مدت هاست. حضرت فرمود: مَثَل تو نزد خداوند مثل كلاغی است (كه منقار بر زمین میكوبد. سجده تو خضوع در برابر خدا نیست. منقار به زمین كوبیدن است) اگر اینگونه بمیری بر غیر ملت و دین پیامبر اكرم، مردهای. سپس حضرت در مورد كم گذاشتن در نماز فرمود: به درستی كه دزدترین مردم كسی است كه از نمازش بدزدد.(12)
برخی از پیامدهای استخفاف و بی توجهی به نماز:
1ـ قهر و قطع رابطه با عترت:
امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در یك بیان قهرآمیز، با صراحت چنین خطاب فرمودند:
«لیس مِنّی مَن ضَیَّعَ الصّلاه»(13)(آن كس كه نماز را تضییع نماید از من نیست).
امام صادق ـ علیه السلام ـ در بیان معیاری برای شناسایی افرادی كه با آن حضرت پیوند مكتبی دارند چنین میفرمایند:
«اِمتَحِنُوا شِیعَتَنا عِندَ مواقیت الصلوه كیف محافظتهم علیها»(14) (شیعیان ما را از دقت آنان در انجام به موقع نمازها شناسایی كنید).
در روایت مشهور دیگری حضرتش سهل انگاری در مسئلهی نماز و استخفاف به آن را موجب محرومیت از شفاعت خاندان عترت و طهارت در روز قیامت شمردند(15) پیامبر اكرم(ص)نیز در بیانی دیگر میفرمایند: «مَن استَخَفَّ بالصّلاه لا یَرِدُ عَلیَّ الحوضَ لا و اللّه» (آن كس كه نماز را سبك شمارد (به خدا قسم) روز قیامت در كنار حوض كوثر، با من ملاقات نخواهد كرد).(16)
این تأكید و بیان همراه با قسم، حكایت از عمق فاصله بین پیامبر اكرم(ص) و نماز گزارانی كه به نماز اهمیت نمیدهند دارد.
2ـ غضب خداوند:
قرآن كریم با نكوهش افرادی كه نماز را ضایع میكنند(17) یا نسبت به آن بیاعتنا هستند.(18) مسلمانان را از این عمل بر حذر میدارد.
پیامبر اكرم(ص) خطاب به حضرت علی(ع)میفرمایند:
«فی تأخیرِها مِن غَیرِ عِلّهٍ غَضَبُ اللّه عزوجل»(19) (تأخیر نماز از اول وقت بدون دلیل، موجب غضب خداوند متعال میگردد).
امام صادق(ع) میفرمایند:
«إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاهِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی كَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی»(20) (وقتی بندهای نماز خود را با عجله و شتاب به پایان میبرد و آن را كوتاه میكند خدا به ملائكه میفرماید: آیا نمیبینید بندهی من چگونه نماز خود را كوتاه میكند گویا میپندارد كه بر آوردن حوائجش به دست غیر من است (كه اینگونه عجله میكند.) آیا نمی داند برآوردن حوائجش به دست من است).
3ـ عدم اجابت دعا و محرومیت از دعای صالحان:
كسانی كه به نماز به عنوان تكلیف و خواست الهی بی توجهی كنند و آن را كوچك بشمارند خداوند نیز به خواستهها و اعمال آنان توجهی نخواهد داشت. پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در روایتی چنین میفرماید:
«من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشره خصله … و كل عمل یعمله لا یؤجر علیه و لا یرتفع دعاؤه إلى السماء»(21) (هر كس به نمازش بیتوجه باشد و در برابر اعمالش مأجور نمیگردد دعایش به آسمان راه نمییابد.. و در ادامه، میفرمایند: مشمول دعای خیر صالحین نخواهد بود).
4ـ مضیقه و نارسایی دنیوی:
قهر و غضب خدا و پیامبر نسبت به كسانی كه نماز را كوچك میشمارند زیانها و خساراتی بر جای خواهد نهاد. گر چه ممكن است تارك و یا استخفاف كننده به نماز این تأثیر را درك نكند و متوجه علت مضیقهها و گرفتاریهای خود نباشد. امام صادق(ع)فرمود: خداوند بركت را از عمر و روزی كسانی كه نماز را كوچك میشمردند بر میدارد.(22)پیامبر اكرم(ص) نیز برای این گروه از افراد، تهیدستی و نیاز را پیش بینی نموده و میفرماید:
«قال رسول الله(ص) عشرون خصله تورث الفقر … و الاستخفاف بالصلاه»(23) (استخفاف و سبك شمردن نماز موجب فقر و تهیدستی میشود).
5ـ سختی احوال قبر و قیامت:
امام صادق(ع)فرمود: نماز گزاری كه نمازش را سبك بشمارد وقتی از قبرش خارج شود خداوند ملكی را بر وی موّكل میگرداند كه او را بر عرصهی قیامت وارونه بر زمین میكشد و مردم به او نگاه میكنند و با شدت و سختگیری مورد محاسبه قرار میگیرد.(24)
منابعی برای مطالعۀ بیشتر:
1. آزادی معنوی، شهید مطهری(ره)، قم: انتشارات صدرا.
2. حکمت عبادت، آیت الله جوادی آملی، انتشارات: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
3. پرواز در ملکوت ( 2 و 1 )، سید احمد قهری، انتشارات: نهضت زنان مسلمان.
4. پرستش آگاهانه، دکتر محمد رضا رضوان طلب، انتشارات: ستاد اقامه نماز.
5. نماز از دیدگاه قرآن و حدیث، سید حسین موسوی رادلاهیجی، انتشارات: دفتر انتشارات اسلامی.
6. نماز از دیدگاه دانشمندان و متفکران، عباسعلی مغیثی، انتشارات: دفتر انتشارات اسلامی.
7.سلامت روح نماز و عبادت در تفسیر نمونه، عباس عزیزی، انتشارات: انتشارات نبوغ.
8. پرتوي از اسرار نماز، مؤلف: محسن قرائتي، انتشارات: طرح اقامه نماز.
9. يکصد و چهارده نکته درباره نماز، مؤلف: محسن قرائتي، انتشارات: ستاد اقامه نماز.
پی نوشت ها:
1. احمد بن محمد بن خالد البرقی، المحاسن، ج 1، ص 81، الناشر دار الکتب الاسلامیه.
2. همان، ص 80.
3. مدثر(74) آيه 42.
4. ماعون(107)آیۀ 5ـ4. فویلٌ للمصلّین، الذین هم عن صلاتهم ساهون.
5. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج6، ص83، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
6. محدث نورى، مستدرك الوسائل، ج3، 26، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 ه.ق.
7. مجلسی، محمدباقر بن محمد تقی، بحار الانوار، ج95، ص225 .
8. اشاره به جریان كشیدن تیر از پای مبارك امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در حال نماز.
9. فرزند امام سجاد(ع) در حالی كه حضرت در نماز بودند به چاه افتاد و حضرت علیرغم شیون افراد خانه متوجه آن نشد و پس از نماز فرزند را به سلامت از چاه بیرون كشید (بحار، 81/245).
10. به كتاب خاطرات آزادگان ایرانی در اردوگاههای عراق با عنوان «نماز در اسارت» چاپ سازمان تبلیغات اسلامی مراجعه شود.
11. شهید مرتضی مطهری(ره)، تعلیم و تربیت در اسلام، ص197، قم انتشارات صدرا.
12. بحارالانوار، 84/242.
13. مستدرك الوسائل، 3/98.
14. محمد بن الحسن الحر العاملی، وسایل الشیعه، ج4، ص 114، دار التراث العربی، بیروت، 1391 ق.
15. بحار الانوار 236/82.
16. بحارالانوار، 83/9.
17. فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه ((مریم(19) آیۀ 56)).
18. ویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون ((ماعون(107)آیۀ 5)).
19. بحار الانوار، ج2، ص154.
20. شیخ کلینی، کافی، ج3، ص269، دارالحدیث، چاپ اول، قم،1429ق.
21. بحار الانوار، 80/21.
22. بحارالانوار،83/202.
23. بحار الانوار،73/315 .
24. بحارالانوار، 80/22.
ظهور زودتر از موعد حضرت موسی(ع) به خاطر دعای بنی اسرائیل
پس چون بنی اسرائیل در دست فرعون مبتلا شدند در درگاه خداوند ناله و گریه بلند نمودند تا چهل روز.
حق تعالی به حضرت موسی و هرون علیم السلام وحی فرمودند که ایشان را از دست فرعون خلاص گردانند و صد و هفتاد سال از آن چهارصد سال باقی بود. ،آن را از ایشان برداشت.
پس حضرت صادق (ع) فرمود:که اگر شما نیز چنین تضرع و زاری می کردید حق تعالی فرج ما را نازل می کرد و چون چنین نکنید پس به درستی که این امر به نهایت خود خواهد رسید.
آنچه خواندید مطالبی از کتاب نجم الثاقب ص656 از تألیفات عالم عالی قدر مرحوم حاج میرزا حسین طبرسی نوری(ره) بود که انسان را به فکر می اندازد.
براستی اگر ما نیز آنگونه که بنی اسرائیل دعا کردند، دعا کنیم ، حتما ظهور فرا میرسد .البته ما نیازی به اعتکاف چهل روزه در بیابان نداریم.ما امام حسین (ع) داریم،مجلس ذکر اهل بیت علیهم السلام داریم و…
انشاءالله خلوص نیت و تضرع هم داشته باشیم.
علت حضور کبوتران در اماکن مذهبی مانند حرم امامان
از نظر طب سنتی، هر مکانی دارای طبع و مزاج خاص خود است. بعضی مکانها مانند غسالخانه هاو قبرستانهابه دلیل گریه وغم وزاری دارای طبع سرد و خشک (سودایی) هستند.
سالن های ورزشی ؛مراکز تحقیقاتی به دلیل هیجان بالا دارای طبع گرم وخشک هستند. اما مکانهایی وجود دارند که دارای طبع گرم وتر هستند یعنی خونسازند.
نشستن کنار رودخانه سودای مغز را ازبین می برد در واقع می تواند آرام بخش بوده وافسردگی ها را ازبین ببرد اما نشستن در کنار دریا سودازا و نیز ایجادکننده افسردگیهاست.
حتی توصیه می شود افرادی که مشکلات روحی روانی شدیدی دارند از نشستن کنار دریا آن هم به هنگام غروب آفتاب با لباس بنفش و یا یاسی خودداری کنند چون زمینه خودکشی را برای خود فراهم می آورند.
ازجمله مکان های خونساز می توان حرم اهل بیت(:S (31):) رانام برد. گرمای معنوی این مکان ها آنقدر بالاست که هرفرد با هرطبع و مزاجی را درمان خواهدکرد.
جالب است که هیچ کلاغی در حرم ها دیده نمی شود و بیشترفضای صحن و حیاطها را کبوترها پر کرده اند. چون کبوترپرنده ای گرم مزاج است به
همین خاطر عاشق گرمای معنوی امام و امامزاده هاست!
اماکلاغ ها بدلیل سرد مزاج بودنشان تاب وتحمل گرمای این مکانهارا ندارند!!!
آیا تا کنون به آینه های شکسته داخل حرمها دقت کردید؟؟؟
چرااین آینه ها شکسته اند؟؟؟
مفهومش این است که"به اینجا امدی جسم خاکیت را بشکن و ازوجود خاکیت بگذر وحتی از خودت صرف نظر کن!”
واین شکسته شدن در درون، عاملی است برای کاهش سودا در بدن و افزایش دم و خون .
(تدوین : دکتر سام دلیری محقق ومدرس طب سنتی واسلامی
نماز اول وقت از زبان امام زمان (عج)
امام زمان (عج):ملعون و نفرین شده است کسی که نماز صبحش را عمدا به تأخیر اندازد تا موقعی که ستارگان ناپدید گردند.
این حدیث قسمتی از توقعی است که در جواب سؤال محمدبن یعقوب از ناحیه مقدسه رسیده است.امام زمان (عج) در این موقع توضیح،تأکید فراوانی بر نماز اول وقت کرده و کسانی را که تا روشن شدن هوا و ناپدید شدن ستارگان ،نماز صبح را به تأخیر می اندازند نفرین شده دانسته است.
از این حدیث و احادیث دیگر استفاده می شود که نماز سه وقت دارد:
1)وقت فضیلت:که همان اول وقت نماز خواندن است واز آن در روایات به عنوان (رضوان الله)تعبیر شده و بهترین وقت برای نمازهمین است،زیرا:
الف:در این وقت است که دستور به جای آوردن نماز از جانب خداوند متعال صادر شده و اهمیت دادن به دستورهای الهی و زودتر انجام دادن آن مطلوب است.
ب:نماز در حقیقت ارتباط موجود محدود و سراپا محتاج با موجود نامحدود و بهره برداری از اوست که این در حقیقت به نفع انسان است وسرعت وفوریت درآن مطلوب است.
ج:امام زمان در اول وقت نماز می خواند وکسانی که در این موقع نماز می خوانند،به برکت نماز آن حضرت خداوند نمازشان را قبول خواهد کرد؛البته اختلاف افق ها تأثیری در این موضوع ندارند,به عبارت دیگرمنظور انجام نمازها در زمان واحد نیست ، بلکه مقصود اتحاد در یک عنوان واحد (ادای نماز اول وقت)است منتهی هر کسی بر حسب افق خودش.
2)آخر وقت:که در روایات با تعبیر(غفران الله) آمده است.تأخیر نماز اول وقت مذموم است.به همین دلیل امام زمان(عج)چنین شخصی را ملعون و دور از رحمت خدا دانسته است.در روایتی از امام صادق (ع)می خئانیم به جای آوردن نماز در اول وقت ، موجب خوشنودی خداست وبه جای آوردن آن در آخر وقت گناه ولی مورد عفو و مغفرت خداوند است.
3)خارج از وقت:منظور به جا آوردن نماز خارج از وقت آن است که اصطلاحا از آن به «قضا»تعبیر می شود. اگر کسی نماز خود را در داخل وقت آن به جا نیاورد باید قضای آن را به جا آورد.حال اگرعمدا نماز را تا پایان وقت به تأخیر انداخته ، معصیت کرده است و باید از آن توبه کند وگرنه مورد عقوبت الهی قرار می گیرد؛ولی اگر سهوا باشد و در آن قصوری نداشته باشد مورد عقوبت الهی قرار نمی گیرد.
منبع : شرح چهل حدیث از حضرت مهدی (عج)،ص 24
گردآورنده:محدثه شکوهی
سخنانی از امام زمان (عج)پیرامون نماز
نماز عامل شکست شیطان:هیچ چیز مانند نماز بنی شیطان را به خاک نمی مالدو او را خوار نمی کند،پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.
تأخیر نماز صبح:ملعون است،ملعون است کسی که نماز صبح را به تأخیر اندازد تا زمانی که ستارگان آسمان محو شود.
تأخیر نماز مغرب:ملعون است، ملعون است کسی که نماز مغربش را به تأخیر اندازد تا ستارگان آسمان پدیدار گرشود.
سجده شکر:سجده شکر(بعد از نماز )از لازم ترین و واجب ترین سنت های مستحبی است.
حضرت مهدی (عج):هر یک از شما باید کاری کند که به سبب آن به محبت ما نزدیک شود.
حضرت مهدی (عج):نماز بهترین کارهاست.برای رسیدن به بهترین چیزها، باید بهترین و والاترین اعمال را انجام داد.
گردآورندگان:سرگروه:سکینه بیگلری پور
اعضای گروه:ام البنین کناری نژاد،راضیه خانه زر،فاطمه دهقانی،سکینه مسقطی
اهمیت نماز
حضرت مهدی (عج):هیچ چیز مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمی مالد.
بحار الانوار ج 53،ص 182
حضرت مهدی (عج):ملعون است کسی که نماز مغربش را به تأخیر اندازد،تا زمانی که ستارگان آسمان پدیدار گردند.
بحارالانوار ج 52، ص15
تهیه و تنظیم:خانم مریم موحدی
چی شد طلبه شدم؟
به نام ایزد منان
من از دوره نوجوانی اهل امر به معروف و نهی از منکر بودم ، اگر چه این امر موجب خوشحالی مدیر، معاون و ناظم مدرسه می شد اما بعضی ازدوستان…
متأسفانه فضای مدارس،در آن ایام آلوده به برقراری دوستی های جنس مخالف بود و بین دانش آموزان(البته نه همه)یک ارزش محسوب می شد و هر کس چنین دوستی ای نداشت غالبا یک فرد به اصطلاح خودشان امل بود !
وقتی بزرگتر شدم از طریق گپ وگفت هایی که با نوجوانان فامیل داشتم،متوجه شدم رفته رفته اوضاع مدارس بدتر شده است.
حالا دیگر گوشی های موبایل،فضای مجازی و امثال اینها دنیای انسان ها را آلوده تر کرده بود.
خیلی دوست داشتم که بتوانم در راه تبلیغ دین و امر به معروف و نهی از منکر گامی بردارم.این امور با یک ارشاد ساده و زبانی قابل حل نبوده و نیستند. به هرحال من صاحب دو دختر بودم و ممکن بود بی تفاوتی من نسبت به این مسائل دامنگیر فرزندانم شود.
در همان سالهای اول ازدواجمان،تصمیم گرفتم مقاصد معنوی خود را بپیمایم و از حفظ قرآن، شروع کردم.
از طریق دوستانی با حوزه علمیه الزهرا( س)واقع در بندرعباس آشنا شدم.این آشنایی در مراسم روز عاشورا اتفاق افتاد.فضای معنوی و روحانی حوزه ، نظم حاکم برعزاداری و باسوادی مداحان، مرا شیفته ی حوزه کرد.
فهمیدم تمام آرزوهای من در راستای خدمت به اسلام ، میتوانداینجا تحقق یابد واین گونه شد که درآزمون ورودی حوزه شرکت کردم.
سال اول قبول نشدم.دو سال بعد، دوباره شرکت کردم و این بار در آزمون ورودی قبول شدم اما در مصاحبه …
دیگر ناامید شده بودم، حتی دیگر پدر هم راضی نبود حوزوی شوم.او معتقد بود طلبگی خیلی دشوار است و در جامعه، رفتار خود طلبه و فرزندانش زیر ذره بین است.کوچکترین خطای آنها ،تمام طلبگی و حوزویان را زیر سؤال می برد.
هر چند همسرم راضی بود، اما علی رغم میل باطنی ام به حوزه، نمی خواستم مخالف نظر پدر عمل کنم و مدتی را فقط با حفظ قرآن سپری کردم، تا اینکه برای تربیت معلمی حفظ قرآن ،همراه دوستان حافظ، به قم رفتیم. فضا فضای عرفان بود و معنویت و در مدت یک هفته ، از محضر اساتید برجسته استفاده کردیم. روزی یکی از اساتید ماجرای طلبه شدنش را برایمان تعریف کرد.پدر او نیز مانند پدر من مخالف بود اما او به گفته ی خودش ، بعد از کلی پافشاری بالاخره توانست پدرش را راضی کند و آن فقط با یک جمله بود:پدر جان ،اگر نگذاری بروم حوزه ، در فردای قیامت میتوانی پاسخگوی ائمه ی اطهار علیهم السلام باشی؟!
این خاطره خاکستر درونم را شعله ور کرد و دوباره به من انگیزه داد.همان روز با چشمهای گریان ، با پدر تماس گرفتم و دوباره از او اجازه گرفتم. گویی این بار کس دیگری نظر او را عوض کرده بود و خیلی راحت راضی شد.آن روز خوشحالی وصف ناپذیری داشتم.
هر چند امیدی به قبولی نداشتم اما دوباره در خواست ورود دادم.دیگر خبری از آزمون ورودی نبود و فقط قبولی در مصاحبه شرط ورود به حوزه بود.سرانجام خدا خواست و من قبول شدم، با این که دیر آمدم اما با انگیزه ی قوی آمدم.برایم دعا کنید تا سرباز خوبی باشم به معنای واقعی کلمه . یا حق.
نماز در مدارس
به نام خدا
براستی جایگاه نماز ،امروزه در مدارس ما چگونه است؟
با کمی تامل درمی یابیم که مدارس ما بعنوان مدارس شیعه حق مطلب نماز را ادا نمی کنند.برای تشویق کردن بچه ها در امر اقامه نماز،ابتدا باید بزرگان ومسئولان بطور عملی اقامه نماز کنند و همراه دانش آموزان باشند.چگونه می شود فعلی را نهادینه کرد در حالی که آمران به آن فعل،خود از انجامش سربازمی زنند.
افراد برای خوردن غذاهای با تزئین تمایل بیشتری نشان می دهند،یا اینکه وقتی کسی غذا را بااشتها می خورد دیگران نیز به وجد می آیند.حال آنکه نماز غذای روح است و می شود آن را مزین کرد و با شوق خواند تا دیگران تشویق شوند.
وقتی ساعت نماز، نمازخانه ها خالی اند، وقتی نمازخانه شبیه اتاق خواب یا انباری اند دیگر چگونه می شود دانش آموزان را ترغیب به نماز خواندن کرد؟!
وقتی تاثیر نماز در زندگی افراد نمایان نیست ومسأله ای مانند حجاب ، حتی در مدارس کمرنگ است ، چگونه می شود تاثیر نماز را بیان کرد؟!
به امید روزی که شاهد نمازهای جماعت پررنگتری در مدارس باشیم .
(دلنوشته)